پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

کد خبر: ۹۶۸۲
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۱ - ۰۷:۰۰

چکیده

ایرانیان در هماره تاریخ پر فرازو نشیب خود پایبندی شایان وصفی از خود در قلمرو دین و اخلاق نشان داده اند ، این قلمرو را می توان متعلق به ارزش هایی جاوید دانست که انسانی ترین درس تاریخ را به همراه داشته است ، درس کوشش و امید آفریننده و ایزدی .

سلمان فارسی را می توان عصاره ناب فرهنگ ایرانی – اسلامی دانست که حقیقت گمشده خویش را در سرزمین حجاز و کعبه مقصود را در پرتو روح اسلام و شخصیت گیرای پیامبر اسلام (ص) باز جست ، سلمان ندای حق طلب زمانه ای بود که در بطن جامعه اش تدوین الهیات دینی جای خود را به الهیات سیاسی دمخور با منویات موبذان زرتشتی داده بود ، در چنین زمانه وانفسایی است که سلمان ترک یار و دیار نمود و شد آنچه می بایست می شد ، براستی این شخصیت برجسته اسلامی را می توان حلقه واسط فرهنگ ایرانی – اسلامی دانست که در مکتب پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) به جایگاهی بس والا دست یافت ، در این میان نبایستی از روح حاکم بر تفکر و اندیشه سلمان فارسی که همانا مدارا و مساوات طلبی ایرانی بود غافل شد، فرهنگی که نمودی دو چندان و تاثیری بس ژرف در نوع نگرش این شخصیت صدر اسلام از خود بر  جای گذاشت ، تا بدانجا که زهد سلمان شهره آفاق گشت ، بنا بر این و بر اساس چنین جایگاهی در این نوشتار به تحلیل و بررسی ابعاد شخصیتی سلمان فارسی از قـِبَلِ فرهنگ ایرانی – اسلامی پرداخته می شود .

کلید واژه:

سلمان فارسی ، ایران زمین، پیامبر اکرم(ص)،زهد، اخلاق مداری.


 مقدمه                                                       

پایبندی به دین و اصول اخلاقی از ارکان مهم جامعه ایران در قرون و اعصار متمادی است که بی شک از تمدن و فرهنگ کهنی نشات می گرفت که زیربنای فرهنگی اش بر حکمت و خرد پارسی استوار بود ، در خور یادآوری است که از بدو تشکیل قدرت سیاسی منسجم در ایران توجه به حقوق و مالکیت سایر ملل سر لوحه اعمال و رفتار سیاسی حاکمان ایرانی قرار گرفته و عدالت طلبی و مساوات و مدارای سیاسی ایرانیان در جهان باستان طنین افکن گردید ، میزان پایبندی به این اصل اصیل و گفتمان حاکم در ایران زمین در ترقی و پیشرفت  تمدن و فرهنگ ایران از سویی و همچنین هبوط و سقوط ایران از دیگر سو تاثیری بس مهم در تاریخ این مرز و بوم از خود بر جای گذاشت .

جوهره اصلی تمدن ایران باستان را می توان ، وجود یک روح انسانی دمخور با زمان­های متوالی دانست که علی رغم گسست­ها و تغییرات سیاسی که گریبانگیر نظام سیاسی و اجتماعی ایران در طول زمان­ می­گردید به حیات خود ادامه داده و در دوره گذار خود به عصر اسلامی، در فرهنگ اسلام و در وجود شخصیت­های ایرانی چون سلمان فارسی، ابن سینا، ذکریا رازی، ابوریحان و در دوره­های بعد ملاصدرا بالنده­تر گردید و مجال بیشتری برای زندگی و زایندگی یافت.

 

جایگاه اخلاق و فرهنگ در قاموس ایرانیان

اخلاق و فرهنگ ایرانی یک عنصر اصیل دارد که معرف روح ایرانی است و فقط با این روح است که وی در فرهنگ اقوام دیگر نفوذ می­کند و حتی در برخورد با اقوام مهاجم آنها را نرم و در خود حل می­کند، این عنصر انسانی در جزو تمام آداب و اطوار ایرانی چنان رسوخی دارد که آن را به آسانی نه تعریف می­توان کرد و نه تعیین.

در گذشته، فرهنگ ایرانی عناصر مثبت و زنده فرهنگ­های دیگر را گرفته است و چیزهای ارزنده­ای هم به این فرهنگ­ها داده است و این داد و ستد در عین حال معرف شوق حیاتی و روح انعطاف­پذیر اوست که به فرهنگ وی جنبه تلفیقی می­دهد و آن را با فرهنگ­های شرق و غرب مرتبط می­دارد، در قلمرو دین و اخلاق آنچه ایرانی به دنیا داده است قابل اهمیت است. تصور نزاع دائم بین نیکی و بدی که گرایش انسان به نیکی را در حکم همکاری در بنای دنیای اهورایی می­کند، در جهانی که ایده­آل اخلاقی آشور و بابل درنده­خویی را بر آن حاکم کرده بود، یک انقلاب اخلاقی برای تمام انسانیت بود[1].

قرن­ها پیش از مسیحیت مهرپرستی ایرانی، فکر برادری بین افراد انسانی را حلقه پیوند بین پیروان خویش ساخت، در توسعه و نشر اسلام نیز ایرانی­ها کمتر از سایر مسلمین نکوشیده­اند و عرفان اسلامی هم در ادب هیچ قوم اسلامی بهتر از آنچه در آثار عطار، جلال­الدین مولوی و حافظ آمده است، تجلی نیافت. البته ناگفته نماند، ایرانی برخلاف نگاه تعصب­آلود برخی نویسندگان، بیش از هر چیز ایرانی است، اما دیگر بدون ادب و ظرافت طبع و بدون انعطاف­پذیری و تسامح فکری خویش و بدون عدالت­جویی تاریخی­اش ایرانی نخواهد بود.

تسامح و عدالت، دو بال قویی بود که فرهنگ ایرانی را در گذشته به اوج انسانیت رسانید، عدالت نه فقط امری بود که به روایت هرودوت، فرمانروایی دیاآکو موسس اولین سلطنت ایرانی، به خاطر تامین آن به­وجود آمد بلکه در عقاید دینی نیز، عدالت اهمیت داشت و اهورامزدا، هم خودش داور و دادگر و هم روز رستاخیزش را به­خاطر تامین عدالت مقرر کرده بود. اولین امپراطوری پارسی که به­وسیله کوروش تاسیس شد، یک قانون اساسی داشت که عبارت بود از: تسامح نسبت به عقاید دیگران، که از آن بایستی به تسامح کوروشی یاد کرد. همین تسامح کوردوشی بود که اتباع یونانی را در قلمرو هخامنشی­ها فرصت اندیشه و عمل می­داد، حتی در ایالت ایونیا که زادگاه اولین آثار فلسفه یونان و جزو قلمرو هخامنشی بود، چنان­که یک مورخ معروف فلسفه یونانی می­گوید، آنچه را تنگ­نظری آتنی اجازه نمی­داد، تسامح معروف ایرانی در ظهور و توسعه فلسفه تحقق بخشید، این روح عدالت و تسامح با آنکه مکرر به سبب حوادث اجتناب­ناپذیر از تجلی باز مانده، حتی در دوره اسلامی نیز، جوهر واقعی فرهنگ ایرانی باقی بود، عدالت در نزد معتزله و شیعه که هر دو را باید معرف نفوذ روح ایرانی در اسلام شمرد، مایه اختلاف "اهل عدل" با عامه اهل سنت شد، علاوه بر این امر کتاب­های ادب و اخلاق و حتی سیاست آن را همچون عالی­ترین آرمان انسانی ستودند[2].

اگر ایرانی در طی تاریخ دراز خویش، بارها فرصت یافته است که چیزهای سودمندی به دنیا هدیه کند، غالبا در مواقعی بوده است که تسامح و عدالت در محیط حیاتش غلبه کافی داشته است، درست است که آنچه در پاره­ای از مواقع در برخورد با پیروان مزدک و یا حتی در دوران معاصر در برخورد با برخی از پیروان بعضی مذاهب تازه جریان یافت این تسامح و عدالت قدری فراموش شد اما نه تنها آن تندروی­ها با روح ایرانی توافق داشت که این هیجان­ها در قیاس با روح بالنسبه پایدار و مستمر روح ایرانی اصلا لحظه­ای کوتاه بیش نیست چرا که بایستی اذعان داشت که حتی متعادل­ترین روح­ها هم در پاره­ای از مواقع لحظه­های بحرانی را تجربه می­کنند، در فتوحات اسلامی هم این روح ایرانی لطمه­ای قوی ندید بلکه از اسلام نیز وسیله­ای ساخت برای آنکه استعدادهای خویش را عرضه کند و به بار نشاند و در این راه نیز موفق عمل کرد، تاریخ خود گواهی بر این مدعی است.[3]

 

ایرانیان و تعامل با اسلام

ایران از کهن­ترین ایام سرزمین آیین های گوناگون بوده است و ایرانیان نیز پیوسته قومی بوده­اند که باورهای دینی را گرامی داشته ، به آن صبغه ملی داده و جزئی از هویت قومی خود تلقی کرده­اند­، می­توان اینگونه اذعان نمود که ایرانیان در باور­های خود مردمانی آزاده و اهل مدارا بوده­اند ، در دوره ساسانیان که ایران بار دیگر وحدت سرزمینی خود را باز یافت، آیین زرتشتی همچون شالوده استوار وحدت ملی ایران به شمار آمد و در رویاروی با چالش­های آیین­های دیگری مانند بودایی و نصرانی ناچار به تدوین الهیاتی روی آورد که پیوند نزدیکی با سامان قدرت سیاسی داشت، تدوین الهایات زرتشتی پیدایش موبذانی که مانند دیگر ادیان دارای نفوذ و اعتباری بودند در دوره ساسانیان "مدارای دینی "پیشین را از میان برد و خود به یکی از عوامل جدی انحطاط ساسانیان و فروپاشی فرمانروایی آنان تبدیل شد[4].

ورود اسلام به ایران با تحولات عمده ای همراه بود که مشخص ترین پیامد آن تغییر کیش اکثریت به اقلیت در مناطق تحت نفوذ امپراطوری ساسانی بود ، شایان ذکر است که قلمرو ساسانیان با گرایش به آیین تازه به افق های ناشناخته  ای راه جست و از حیث اخلاق و معنویت در جهت دیگری پیشرفت کرد ، اگرچه با سقوط طبقات نجبا در ایران برخی صفات عالی آن ها در طی این مدت بین جانشینان آن ها فراموش شد اما در عوض در میان سایر طبقات عامه نهال فضیلت های تازه ای شکفت ، در این حادثه روی هم رفته نه نیروی اخلاقی ایران چندان زیان دید و نه سرچشمه حیات معنویش خشکید بلکه با علاقه یی که به آیین و فرهنگ تازه نشان داد توانست از لحاظ اخلاقی بر فاتح غلبه کند و خشونت های بدوی را در وجود نورسیدگان مهاجر تعدیل نماید، استاد ارجمند مرحوم  عبدالحسین زرین­کوب در این رابطه چه زیبا گفته­اند که: " ایرانی یک بار دیگر در طی تجربه­ای که نظیر آن را در غلبه مقدونیان نیز آزموده بود نفس خود را در کشید و نگه داشت و باز به هنگام فرصت آنچه را در سینه خویش حبس کرده بود در دمید و بدینگونه،روح خود را در وجود قوم دیگر سر داد و برای ایجا فرهنگ پرمایه­ای که بعدها به نام این قوم خوانده شد  و این قوم اکثر آن را به وی مدیون بود، آن را به حرکت در آورد. [5]"

در نخستین سده­های دوره اسلامی  بخش بزرگی از فرآورده­های فرهنگ ایرانی به دوره اسلامی انتقال پیدا کرد و اسلام عربی به محک فرزانگی ایرانی و پس از آن فلسفه یونانی خورد و به اسلام ایرانی تبدیل گردید.[6] با پیدایش اسلام ایرانی، دوره نوینی در تاریخ ایران زمین آغازیدن گرفت که در آن ایران زمین در جهان اسلام، اما بیرون از دنیای آن به کانون نو زایش جهان اسلان تبدیل شد. نقش و عملکردهای شخصیت­های ایرانی مسلمان حائز اهمیت فراوانی است که از این میان سهم عمده­ای را در این نو زایش به خود اخنصاص داده­اند، روزبه ایرانی یکی از این شخصیت­هاست.

 

سلمان فارسی در پیشگاه تاریخ

سلمان فارسی از نخستین صحابه پیامبر اکرم(ص) بود که زندگانی آمیخته با افسانه و واقعیت دارد آنچه که از تواریخ برمی آید سال های اولیه زندگی سلمان پارسی از همان ابتدا عرصه کشاکش میان عقل و احساس بوده است ، شاید عامل مهم روح زمان و سیطره بی امان مذهب به افراط گراییده زرتشتی به رهبری موبذان زرتشتی و رخنه و شکاف در میان طبقه روحانیون زرتشتی که پیامد آن چیزی به جز نمایاندن کالبد درون تهی از مذهب رایج زمان نبود در درون سلمان پارسی نوعی رخوت وسستی از گفتمان حاکم ایجاد کرده و منشا اصلی حرکت وتحولات درونی وی را فراهم آورده است .

سلمان در زمانه ای به ندای درون لبیک گفت که جهان آن روز مدت های مدیدی بود که از محور مدارا و مساوات به عنوان یک قانون انسانی عدول کرده و بی نهایت تشنه عدالت بود ، عدالتی که رایحه ی خوشبوی آن از سرزمین حجاز دمیدن آغاز کرده و عطر جان پرورش استشمام می شد ، عدالتی که تحت تعالیم قرآن و پیامبر نزجی اساسی یافته بود .

آنچه که تاریخ از سیمای سلمان ارايه می کند ، سیمای مردی است طالب حق و حقیقت و ملول از رنگ و ریا و دورویی که سالیان متمادی به مانند بختکی شوم بر سرنوشت مردم سایه افکنده بود آنان را از طریق انسانیت به دور افکنده و قدرت طلبی و حب جاه و مقام را جایگزین آن روح انسانی دیرینه سال کرده بود ، این حکم بی زوال تاریخ است که مذهبی که در برابر پرسش های رایج زمان پاسخی محکم و مستدل نداشته باشد رفتنی است و محکوم به زوال ، سلمان را می توان نماینده حقیقت جویان حق طلب تاریخ  دانست که کاسه سفالین فکری و اندیشه زمانشان تحمل خرد دورانشان را نداشت .

 

روزبه ایرانی، دیده هشیار و ندای حق­طلب زمان

نقش و اهمیت شخصیت­ها در تاریخ، نقش بالقوه و سازنده­ای است، هر رویداد تاریخی در یک بستر خاص اجتماعی به وقوع می­پیوندد که در واقع محصول روح همان زمان و همان مکانی است که حادث می­شود. شخصیت­ها در این میان محرک اصلی رخدادها هستند که نقش تسریع و یا تقلیل رویدادها را بر عهده دارند. در تاریخ جوامع و ملل گوناگون، بودند قهرمانانی که با نبوغ و موقعیت­شناسی خویشتن مهر سعات و ترقی را بر جبین ملتشان نشانیدند و کشتی طوفان زده ملتی را به ساحل نجات و رستگاری رساندند و در مقابل نیز بودند شخصیت­های تاریخی که با کبر و غرور و جبن ذاتی خویش ملتی را به قهقرا کشاندند.

تاریخ ایران و اسلام از اینگونه تاریخ­سازان و تاریخ­بازان به وفور به خود دیده و نام آنان را در جریده و سینه فسرده زمان به ثبت رسانیده است. در تاریخ اسلام و ایران، نام سلمان فارسی ارج و اهمیت والایی دارد. به راستی راز این محبوبیت و منزلت در چیست؟ چرا و به چه علت زهد، اخلاق و منش این شخصیت ایرانی اسلامی به الگوی غالب ایرانیان و مسلمانان مبدل گردید؟ جواب این پرسش­های متداول را می­توان در عدالت­طلبی، حقیقت­جویی و حقیقت­گویی دانست که به همراه عامل مکمل خود، یعنی مدارا و مساوات­طلبی که ریشه در حکمت و خرد ایرانی داشت، همچنین، همنشینی با پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) در شخصیت روزبه ایرانی متبلور گردید  و نخستین ایرانی بود که به مثابه ندایی پر طنین و نیرومند نقش عظیمی را که هم نژادان وی در تکوین حیات معنوی اسلام بازی کردند اعلام می­نمود[7].

روح نا آرام و طبع سرکش روزبه (سلمان) پارسی، در طلب حقیقتی بود که زمانه نا آرام و مذهب سیاسیت زده­اش قادر به برآوردن نیازهای روحی، فکری و معنوی­اش نبود و حتی تغییر کیش و گرویدن به آیین نصاری[8] و سالیان طولانی آوارگی در سرزمین شام نیز، طبع سرکش این مرد پارسی را برآورده نکرد، سلمان در پیش چشم حقایقی را می­دید که فدای مصالح زشت و نا میمونی شده بودند.

پس از سال­ها روزبه[9] حقیقت گمشده خویش را در سرزمین حجاز و کعبه مقصود را در پرتو روح اسلام و شخصیت گیرای پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) بازجست، سال­های طوفانی پس از رحلت رسول (ص) از محنت­زاترین دوران زندگانی سلمان نیز بود[10]، چرا که سلمان حقیقت زیبای زمان را در سیمای رادمردی می­دید که فضای سیاسی فاسد زمان مصلحتی زشت و نا زیبا را بر وی و خاندانش تحمیل کرده بود. سلمان ملجأ و سنگ صبور اهل بیت و ندای حق­طلب زمانه­ای بود که در پاسخ مصالح نازیبای زمان (کرداز و نکرداز) را بر زبان جاری ساخت و داغ باطله­ای را بر جبین مسببین سقیفه بنی ساعده نشانید.

در چنین زمانه وانفسایی، سلمان فارسی لحظه­ای از همراهی و همگامی با حضرت امیر و خاندانش غافل نشد و مانند مولایش علی (ع) را رستگاری خلق و توده مردم را در آگاهی بخشی و آزادی و آزاده­گی می­­دانست، چرا که راه آزادی از مسیر آگاهی توده مردم می­گذشت. سلمان که دید نفس گرمش در فولاد سرد زمانه کارگر نمی افتد و آنچه به جایی نمی­رسد فریاد است، واپسین سال­های عمر را در مداین، سرزمین آباء و اجدادیش، گذراند و در همین مکان نیز چهره در نقاب خاک کشید. سالیان طولانی همنشینی با رسول خدا (ص) از سلمان، پیر خردمندی ساخته که حکمت و خردمندی ایرانی را با ایمان مذهبی در هم آمیخته بود.

 

 

نتیجه

اخلاق­مداری و دین­مداری سلمان فارسی ریشه در فرهنگ و تمدن کهن ایران زمین داشته، چرا که ایرانیان از خلال قرون و اعصار متمادی پایبندی شایان وصفی از خود در قلمرو دین و اخلاق نشان داده­اند، تسامح و عدالت دو بال قویی بودند که فرهنگ و نبوغ ایرانی را همراه با تعالیم اسلامی به قله رفیع انسانیت رسانید.

سلمان نخستین نماینده اسلام ایرانی بود که روح انسانی فرهنگ ایرانی را در روح اسلامی تعالیم اسلام در هم آمیخت و به فرهنگ و تمدن اسلام جلوه­ای دگر بخشید، شخصیت وجودی سلمان از دو رکن اساسی تشکیل شده بود؛ حکمت و خردمندی ایرانی و ایمان و اعتقادات والای مذهبی.

 

منابع و مأخذ

ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت ، دار صادر ، بی تا .

ـ یعقوبی ، ابن واضح (1366):تاریخ یعقوبی ،ترجمه ، محمد ابراهیم آیتی ، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی .

ـ زرین کوب ، عبدالحسین ( 1353) : نه شرقی نه غربی انسانی ، تهران : انتشارات امیر کبیر .

ـــــ ،(1384)، تاریخ مردم ایران از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه ، تهران : انتشارات امیر کبیر.

ــ طباطبایی ، جواد، (1380) :  دیباچه ای بر انحطاط ایران ، تهران : انتشارات نگاه معاصر

ـــــــ ، (1383): زوال اندیشه سیاسی ایران ، تهران : انتشارات

ــ ماسون ، لویی (1343): سلمان پاک ، ترجمه ، علی شریعتی ،مشهد : انتشارات دانشگاه فردوسی .

ــ ، مهاجرانی ، عطا الله (1377): سیرحکمت و اندیشه سلمان فارسی ، تهران : انتشارات اطلاعات .

 

 



[1]. زرین کوب ، عبدالحسین (1354): نه شرقی نه غربی انسانی ، انتشارات امیر کبیر ، ص41

[2]. همان ، ص 42 .

[3]. زرین کوب ، عبدالحسین ، (1384) : تاریخ مردم ایران از پایان ساسانیان تا پایان ال بویه ، تهران : انتشارات امیر کبیر ، ص 80

[4]. طباطبایی ، جواد (1380): دیباچه ای بر انحطاط ایران ، انتشارات نگاه معاصر ، ص 85

[5].زرین کوب ، تاریخ مردم ایران ، پیشین ، ص82 .

[6]. طباطبایی ، جواد ، زوال اندیشه سیاسی در ایران ، تهران : انتشارات      ، ص 123

[7].ماسون ، لویی (1343): سلمان پاک ، ترجمه علی شریعتی ، مشهد ، ص37

[8]. ابن اثیر ،  (1377) : الکامل فی التاریخ ، بیروت ، دارصادر ، بی تا .

[9].یعقوبی ، ابن واضح (1366): تاریخ یعقوبی ،ترجمه ، محمد ابراهیم آیتی ، تهران : شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، ص 125

[10].مهاجرانی ، عطاالله (1375): سیر حکمت و اندیشه سلمان فارسی ، تهران ، انتشارات اطلاعات ، ص 87


نویسنده: 1مجتبی محمدی
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۲/۰۱
اذان صبح
۰۵:۰۷:۰۷
طلوع افتاب
۰۶:۳۱:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۲:۴۰
غروب آفتاب
۱۹:۳۳:۳۵
اذان مغرب
۱۹:۵۰:۰۷