مصاحبه از: سمیه مردانی
به مناسبت هفتهی دفاع مقدس خدمت شما جانباز عزیز و گرامی رسیدیم تا با نقل خاطرات خود و با انعکاس در نشریهی شهر سبز هفتهی دفاع مقدس و مدافعان نظام جمهوری اسلامی و ایران اسلامی را گرامی داشته باشیم.
لطف بفرمایید خود را معرفی کنید؟
عباس قاسمی، متولد1343 روستای سیف آباد، در کل 46 ماه جبهه بوده ام و 65 درصد مجروحیت دارم.
از طرف کدام یک سپاه، ارتش یا بسیج اعزام شدید؟
24/8 /59 وقتی 16 ساله بودم دومین گروه بودیم که از طرف بسیج اعزام شدیم .
در چه عملیات هایی شرکت داشته اید؟
عملیات خیبر، والفجر مقدماتی، عملیات بدر و بعد هم که در جبهه پدافندی حضورداشته ام.
درچه عملیاتی جانبازقطع عضو شدید و چگونه؟
قبل ازعملیات حصرآبادان ودرجبهه آبادان بر اثر ترکش خمپاره از ناحیه دست راست دچار مجروحیت و قطع عضو شدم.
آیا بعد از آن هم به جبهه رفته اید؟
بعد از آن که در سال 60 از ناحیه دست راست و دست چپ و شکم دچار آسیب دیدگی شدم و مدت 2 ماهی در بیمارستان طالقانی آبادان بستری بودم، مجدد به جبهه برگشتم.
اگر ممکن است خاطرات مصدوم شدن دوباره خود را تعریف کنید؟
بعد از آن که مجدد به جبهه برگشتم به عضویت سپاه درآمدم و در قالب گردان فجر تیپ المهدی به عنوان تک تیرانداز در عملیات خیبر شرکت داشتم که در همان عملیات از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفتم. یادم می آید که از ساعت 1 شب تا 4 صبح، همان جا افتاده بودم و به علت خونریزی زیادی که داشتم توان حرکت را نداشتم. نزدیکیهای صبح وقتی برای شناسايی آمده بودند، یکی از بچه ها بالای سر من آمده بود و داشت با من خداحافظی میکرد که در آن لحظه به زحمت توانستم با اشاره پای خود به او بفهمانم که هنوز زنده ام ...
در سال 63 مجدد به جبهه برگشتم، آموزش هلی برد رفتیم و بعد از آن در عملیات بدر در شرق دجله از ناحیه مچ پا مجروح و گوش و چشم راستم کاملاً نابینا و ناشنوا شد.
در سال 66 هم در لشکر فتح گردان زینب از ناحیه قفسه سینه دچار مجروحیت شدم که دیگر بعد از آن نتوانستم به جبهه بروم.
چرا با این که مجروح میشدید و بالتبع رفتن به جبهه برایتان مشکل بود باز هم میرفتید؟
دوستان را که میدیدم و یاد شهدا اجازه نمیداد که به جبهه برنگردم. یادم می آید در عملیات بدر فاصله ما با عراقی ها به اندازه یک خاکریز بود، تا حدی که سرت را اگر بلند می کردی به لوله تانک میخورد. در آن جا دوستان زیادی شهید شدند از جمله محسن عزیزان که بسیار با هم نزدیک بودیم در همان جا مجروح و بعد شهید شد. 16 نفر از بهترین دوستانم جلو چشمم به شهادت رسیدند.
شهدا که رفتند اما به عقیده من این جانبازان هستند که در معرض آزمایش بزرگ تری قرار گرفته اند، شما همین عقیده را دارید؟
بنده خوشحالم و پشیمان نیستم و خوشحالم که توانستم کاری انجام بدهم و گر نه آن موقع بود که پشیمان و نادم می شدم. ما با خدا معامله کردهایم. اگر تمام دنیا را به من بدهند هیچ ارزشی برایم ندارد. این حال معنوی و یاد شهدا و امام است که برایم ارزش دارد و اگر همین الان هم باز بخواهند به جبهه بروم باز هم مشتاقانه خواهم رفت.
اگر حرف پایانی دارید که بخواهید چاپ شود بفرمایید:
یاد شهدا را گرامی بداریم و شهدا را فراموش نکنیم. اگر امروز امنیتی است به پاس فداکاری شهداست. فداکاری جوانانی که دنبال مادیات نرفتند و جان خود را دادند که ما در آسایش و امنیت کامل باشیم اگر امروز بخواهیم از ولایت فقیه عدول کنیم و حرف ولایت فقیه را گوش نکنیم بزرگترین خیانت به خون شهداست. با آرزوی توفیق روز افزون برای شما
من هم برای شما آرزوی سلامتی دارم و این که خدا سایه رادمردان و دلیرانی همچون شما را همیشه بر سر این انقلاب نگه دارد و امیدوارم جوانان ما نیز جانبازان و شهدا را در استقامت و ایستادگی برای حفظ ارزش ها، اسوه و الگوی خود قرار دهند.
من نه از خانواده شهيد يا جانبازم و نه فردي در فاميل داشتيم كه جانباز يا شهيد باشه حتي فاميل دور.خب من از بچگي خارج از كشور زندگي ميكردم ولي بعد از ازدواج به ايران برگشتم چون همسرم هموطن من بود و از طرفي همسرم هم عموش شهيد شده و هم پدرش جانبازه و من فكر ميكنم كه اين واقعا براي من يه نعمته.من نميخوام جوسازي كنم يا احساساتي بشم ولي خب زندگي من همزمان با ورود به همچنين خانواده بزرگواري تحت تاثير قرار گرفت.منم مثل بعضي از مردم هيچ ميلي به شنيدن اينگونه داستان هاي حماسي نداشتم تا اينكه اتفاقي تعدادي عكس از دوران رزم پدر و عموي همسرم ديدم و خيلي برام جالب بودن كه يك سري جووناي كم سن وسال مثل هموطن خوبمون آقاي قاسمي عزيز و امثال ايشان بدون هيچ گونه ترس و دلهره از كشته شدن و يا اسير شدن رو در روي دشمن مقابله كردن كه خاك و ناموسشون رو از دست ندن شايد اگه من بودم اين كارو نميكردم و يا خيلياي ديگه.من خيلي خوشحالم كه به همچين خانواده اي پيوستم كه مدافعان اين مرز و بوم و آرامش امروزي ما هستند البته پدر همسر من چندي پيش به دليل عارضه هاي ناشي از اثرات شيميايي به شهادت رسيدند و به دوستان و همرزمان خودشون پيوستند.اينها و امثالشان فرشته هاي واقعي هستند. منم جمله خاصي به نظرم نميرسه ولي از همينجا براي تمامي فرشته هاي حافظ اين خاك ارزشمند آرزوي موفقيت ميكنم.
روز خوش.