پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

کد خبر: ۳۵۳۸
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۳۸۸ - ۰۷:۲۲
عباس دادوند


الهی با ذکر تو ناگفته ها را گفته می نمایم ، شاید هم این ناگفته ای باشد برای دیگران .

 قلم گفت : به انگشتم بگیر .

دست گفت : محال است به غیر از اینکه قلم را بکار بندی از تو راضی شوم .

و جان نیز گفت : مرا پریدن نیاز است ، به صاحب و خالق جانت قسم می دهم مرا هم پرواز ده .

شـــــهادت .

شهادت تنها ترین معنایی است که در عالم کلمات ، غریب امّا زیبا به گوشه ی  اوجی افتاده که صدها متفکّر از درک چنین کلمه ای عاجز و ناتوانند .

شهادت را نمی شود و حتّی نخواهد شد که معنی نمود ولی من...خود ، یک شهیدم .

کسی که کتاب شهادت را برایش از عرش فرود آورده اند و چنان در آغوشش کشیده که با اعضا و اندامش در هم پیچیده و آنگاه به رقص در آورده ، گویی چیزی جز شهادت نمی فهمد و او را چه نیاز به معنای شهادت !

روزی ، در دیاری ، در زمانی و از مادری متولّد شده ام . آن مادر ، آن کودک و... و تو نیز دیده ای،مادر آن کودک تازه متولّد شده ی زشت و ژولیده را چه خوش قامت می بیند ! زیبایِ زیبا .

مادر آن کودک را چهار شانه ، باهوش و زیرک ، گویی مرد بالغی می بیند که به دنبال همسری در خور برایش باشد . و اکنون که به دیداریار مهربانم به قدمت تمام قرون گام بر می دارم ، محال است نگویی : چرا این آدم سینه ندارد؟چرا بی سر است ؟ چگونه میشود اینگونه بسوزد ؟ این فرد کیست ؟

آری چنین است ، این تیکّه گوشت بی قافیه ، همان مثنوی مادر است . حل گشته ای در حلاّلی به رنگ بیرنگی . حلاّلی به عطر نسیم حضور و شیرازه ای بر تمام معانی عشق .

قبل از شهادتم برای شهیدان ناخود آگاه آیه ی«بل احیا عند ربهم یرزقون» را می خواندم . ولی اگر تو نیز میخواهی این را برای من بخوانی ، بگذار بخواهم که نخوانی ؛ نخوان که تمام وجودم به درد می آید .

آخر می دانی ، گفتن این جمله پاک از زبان کسی که چیزی جز فانی شدن را نمی بیند مرا رنج می دهد . من این را می فهمم و تو نمی فهمی ! تو چنان رنگ خاک داری که گویی سال هاست با خاک مأنوسی ! حال آنکه فقط چند صباحی است که بر این سفره خاکی میهمان شده ای .

سفره ی خاک زیباست ولی چیزی در آن نیست . ای کاش خدایم بجای این سفره ، بر بندگان  سفره های حقیقی اش را بنمایاند که « بل احیا عند ربهم یرزقون » را بفهمند . ولی چه می توان کرد ؛ حکم پروردگار چنین نیست و تو چه می دانی که زیبا حال من چه گونه است ؟

چه می دانی آن لحظه هایی که بر دیگران می گذرد بر من چگونه گذشت ؟

و بدان که برای غیر شهید ، برگشتن به زمان گذشته زیباست ! اما برای شهید ، هرگز !

اولش به حق الله و کوتاهی در آن گرفتار شدم و لی  خدایم از مادر هم هزاران بار مهربان تر بود و گرمای  وجودش هم هزاران بار گرم تر از نَفَس مادر . گویی که اصلاً حرفی از آن به میان نیامده باشد .

گذشت و به حقّ النّاس گرفتار شدم ولی آن قدر فضل خدایم  دیگران را شامل شد که از نبخشیدنم شرمگین شدند .

در ایّام جوانی همیشه در این فکر بودم که اگر بهشت برای رنگ پرستان باشد و خدا و رضایتش هم حقّی برای حق پرستان ، پس ای کاش خدایم مرا به حق پرستی بمیراند ، نه به انتظار بهشت ! و چه شب ها که به این دعا صبح را زیارت نکردم . وحال که باقهقهه مستانه در شادی وصول به سر می برم ، خدایا تو خوب میدانی که اگر بخواهی کسی را شرمگین کنی همین بس که بالا تر از لیاقتش را به او اهدا کنی ، و حال من همان شرمنده ی شرمنده ی شرمنده ام .


مطالب مرتبط :
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۱/۲۸
اذان صبح
۰۵:۱۲:۰۹
طلوع افتاب
۰۶:۳۵:۱۲
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۱۹:۳۱:۰۸
اذان مغرب
۱۹:۴۷:۳۳