اون قديم ها يعني زماني كه وسايل نقليه اندك بود و ساختار شهر به چند خيابان كوچك و كوچه هاي متعدد تنگ و باريك محدود مي شد، كليه ي نقل و انتقالات و باربري ها توسط چارپايان و گاري هايي كه نيروي محركه ي آن نيز همان نيروي حيوانات بود، انجام مي گرفت. اگرچه استفاده از وسايل نقليه ي موتوري با انرژي سوخت فسيلي در حال افزايش بود .
بالطبع، جمع آوري زباله ي خانگي و معابر عمومي و نقل و انتقال آن توسط شهرداري ( كه اون موقع با لغت عربي بلَديه مشهور بود ) با توجه به قدمت پيدايش اين نهاد شهري، به وسيله ي ابزار حيواني صورت مي پذيرفت. افراد زحمتكشي كه مأمور خدمات رساني شهرداري بودند و براي جمع آوري زباله به خانه ها مراجعه مي كردند و زباله ها را در گاله هاي بافتني ريخته و به صورت رو باز بر پشت الاغ ها حمل مي كردند، در لسان خوانده ميشدند! چرا؟ ! « رشتي » مردم با عنوان زيرا در اصطلاح ايراني ها و به ويژه كازروني ها، مي نامند. « رشت » خاكروبه هاي سطح زمين را در زمان قديم چيزي به عنوان آشغال و زباله همانند امروز وجود نداشت . آنچه كه ما به عنوان زباله مي شناسيم و روزانه در منزل و محل كار جمع آوري كرده و دور ميريزيم، دو دسته هستند: يك دسته، ضايعات و زائدات و دور ريزهاي مواد غذايي كه معمولاً منشأ حيواني يا گياهي دارند . دستهي ديگر، اشياء فلزي و شيشه اي و پلاستيكي و كاغذي است كه در بسته بندي و حمل و نگهداري مواد غذايي و بهداشتي و كالاهاي الكتريكي صنعتي و خانگي و آموزشي و فرهنگي و ابزارآلات ديگر كاربرد دارند.
در زمان قديم از زباله هاي دسته دوم فوق الاشاره خبري نبود اما زباله ي دسته اول تقريباً تماماً در محيط خانه به شكل زنجيروار بازيافت مي گرديد و به طبيعت بازگردانده مي شد. به اين گونه كه در اكثر محلّه ها و خانوارها، حيوانات اهلي حلال گوشت و حرام گوشت ( اسب و استر و الاغ و گاو و گوسفند و انواع پرندگان و ماكيان و سگ و گربه ) به منظور استفاده هاي غذايي و حمل و نقل به وفور پرورش داده و نگهداري مي گرديد. لذا كليه ي زائدات و دور ريزهاي گياهي و حيواني به مصرف خوراك آن همه دام و طيور مي رسيد و اضافاتي به عنوان زباله توليد نمي شد. از فضولات حيوانات نيز به همراه ضايعات گياهي به منظور سوخت و توليد انرژي لازم و در مزارع هم به عنوان كود طبيعي استفاده ميگرديد.
حال با توصيفات فوق، در منازل و محيط هاي كاري به جز خاكروبه ها، چيزي به عنوان زباله وجود نداشت كه اين خاكروبه ها در زمين هاي مجاور محله و شهر تلمبار مي گرديد ( تل زباله ) و يا توسط مأمورين شهرداري و حمل آن بر چارپايان در زميني پست و مجاور محلات شهر، رها مي شد. همشهريانِ هم سنّ نگارنده به ياد دارند كه تپه اي مرتفع در زمين همجوار ميدان حسينيه ي بازار ( محلي كه اكنون مسكوني و مجاور خيابان حضرتي است ) ، به وسيله ي انباشت خاكروبه هاي شهري تشكيل شده بود كه الاغ هاي حمل كننده ي زباله ي شهرداري از دامنه ي آن بالا مي رفتند و زباله ها را در قله ي آن خالي مي كردند !! و از اين تپه ي زباله در سطح شهر به طور متعدد وجود داشت.
يكي از دوستان ارزشي كه از كارمندان بازنشسته ي صديق و خوش فكر شهرداري كازرون هستند و در مقاطعي از زمان، مدت كوتاهي سرپرستي شهرداري كازرون را به عهده داشتند، از تجربه ي شخصي و خانوادگي خود درخصوص زباله كه مسئله ي مهم و بغرنج شهرداري هاي كشور است، مطالبي اظهار داشتند كه يادآوري آن خالي از لطف نيست . ايشان مي فرمودند كه مواد حجيمي به عنوان زباله تحويل مأمورين نمي دهد؛ زيرا به اين گونه عمل ميكند كه، ضايعات و سبزيجات و ميوه جات مصرفي را با اتومبيل شخصي اش حمل كرده و در مراتع و دامداري هاي اطراف شهر، در اختيار دامها و دامداري ها مي گذارد. اضافات سفره هم مانند خرده هاي نان و برنج را در حاشيه ي حياط خانه، جهت استفاده ي پرندگان قرار مي دهد و جالبتر اين كه به هنگام مسافرت نان خشك دور ريز منزل را براي كلاغ ها و پرندگان جنگل و بيابان رها مي كند. مواد فلزي و پلاستيكي و كاغذي هم كه در اختيار افراد و شركت هاي جمع آوري كننده ي مواد بازيافت قرار مي گيرد. با توصيفات فوق، اشياء قابل ملاحظه اي به عنوان زباله براي دوست ما باقي نمي ماند.
اين تجربه ي شخصي مي تواند الگويي براي ما قرار گيرد تا در كاهش زباله، مشاركتي مردمي ايجاد گردد و مديريت شهري و روستايي و مسئولين بهداشت محيط را ياري كند تا جامعه و محيطي سالم و عاري از مواد زائد و زيان بخش داشته باشيم.
انشاءا...
هفته نامه شهر سبز – ش 62