آینده گروه سیاسی: حجتالاسلام مسیح مهاجری که از اوایل پیروزی انقلاب با حرکت فعال در حزب جمهوری اسلامی و نیز «جمهوری اسلامی»، ارگان این حزب شناخته میشود،از چهرههایی است که بر خلاف بسیاری دیگر از سیاسیون نظام جمهوری اسلامی، مواضعی ثابت داشته و همین امر باعث شده روزنامه تحت مدیریت او، هر چند کمتر از آب و رنگ دیگر روزنامهها بهرهمند باشد، اما همواره به عنوان رسانهای اثرگذار و بااعتبار مطرح باشد، طوری که هنوز برخی تحلیلگران خارج از کشور،این روزنامه را به آیتا.. خامنهای،رهبر انقلاب اسلامی منتسب میدانند. همزمان با سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی گفتو گوی مشروحی با این یار شهید آیتا... بهشتی پیرامون فراز و فرود انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و نیز عملکرد روزنامه جمهوری اسلامی انجام دادهایم که از نظرتان میگذرد.آینده: نقش و وزن جریانات مختلف (چپ، لیبرال، خط امام، سنتی و...) را در پیروزی انقلاب چگونه ارزیابی میکنید؟ برخی میگویند انقلاب دارای ماهیت روشنفکری بود که توسط امثال شریعتی پایهگذاری شده بود و امام در نقش یک هدایتکننده، انقلاب را به پیروزی رساند و برخی میگویند انقلاب دارای منشأ دینی و اسلامی بود که از ابتدا توسط امام (ره) شروع شد. تحلیل شما از این موضوع چیست؟
مهاجری: انقلاب دارای سابقه طولانی است و همه گروهها اعم از اسلامی و غیراسلامی در شکلگیری انقلاب حضور داشتهاند و شناخت دقیق وزن و نقش هر یک، نیازمند یک تحقیق عمیق و همه جانبه تاریخی است. اگر به سالهای 30 برگردیم، میبینیم که ملیها، مذهبیها و فدائیان اسلام حضور داشتهاند و تا سالهای دهه 50 گروههای دیگری مثل مسلمانها (مؤتلفه اسلامی) و چپها (تودهایها، مائوئیستها) همه بودند و حضور آنها قابل انکار نیست و همه مبارزه کردهاند. ولی تاریخ مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری در ایران نشان میدهد هیچ یک از این فعالیتها و مبارزات به پیروزی نرسید و انقلابی صورت نگرفت. در واقع آن چیزی که منجر به انقلاب شد، حضور رهبری بود و گروههایی که با امام کار میکردند، گرچه حتی اگر این نیروهای مذهبی هم بودند ولی شخصی مثل امام در رأس نبود و رهبر نبود، این انقلاب پیروز نمیشد.
امام به عنوان یک مرجع اسلامی اصلیترین نقش و بیشترین وزن را در انقلاب داشت. چرا که مبارزان مسلمان برای فدای جان خویش نیاز به مجوز شرعی داشتند. من یادم هست بعضیها از امام میخواستند که از خانمها بخواهند در تظاهرات حضور نداشته باشند که امام به شدت با این فکر مخالفت کردند و گفتند خانمها باید به صحنه بیایند و شما هم نمونههایی از این حضور را در مستندات تاریخ انقلاب میبینید، نه گفتن امام به این فکر معنا دارد و مفهوم آن این بود که حضور زن و مرد را در صحنه از دیدگاه شرعی تکلیف میدانستند. مجوز شرعی برای به خطر انداختن جان برای مبارزین از سوی یک مرجع تقلید، عامل اصلی شتابدهنده انقلاب و پشتوانه بزرگی برای انسان در راه مبارزه است.
البته امام دارای ابعاد گوناگونی بودند. مثل اخلاص، یکی بودن حرف و عمل، سازشناپذیری، بینش عمیق امام در مسائل سیاسی و بینالمللی، شناخت زمان، مردمشناسی و مردمی بودن امام، همه و همه در سایه مرجعیت امام باعث شد از امام یک رهبری بسازد که انقلاب را پیروز کند و اگر بخواهیم از حرفهای زده شده جمعبندی ارائه کنیم، باید بگویم در عین حال که همه گروهها از چپ و راست و تودهای و مسلمان و غیره در انقلاب حضور داشتند، ولی رهبری امام باعث پیروزی انقلاب شد و سهم و نقش اصلی متعلق به رهبری امام است و دیگران تنها در شکلگیری اولیه جریان کمکی کردند. ولی جریان اصلی انقلاب، جریان انقلابی مذهبی بود.
آینده: به دلیل شخصیت جامعالاطراف امام (ره) که از یک نگاه روشنفکر دینی است و از نگاه دیگر فقیه سنتی و از یک نگاه مبارز سیاسی است، بعضی گروهها با پررنگ کردن تنها یک بعد شخصیت ایشان مثلاً روشنفکری، سعی در مصادره امام به نفع خود دارند. به نظر شما آیا میشود مؤلفههای شخصیتی و ابعاد حضرت امام را وزندهی کرد؟
مهاجری: در زمان انقلاب پیروی کسانی که جزء جریان مذهبی انقلاب نبودند از امام (ره) مصلحتی بود، مثلاً تودهایها چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، همیشه تظاهر به پیروی از امام میکردند و در بعد از انقلاب با مراجعه به یاران امام سعی در خودی نشان دادن خود میکردند و با گفتن اخباری از تحرکات آمریکا به دنبال خودشیرینی و باز کردن عرصه نفوذ شوروی در کشور بودند. بقیه گروهها مثل لیبرالها و مذهبیهای غیرخط امام هم همینطور بودند. چرا که فکر میکردند توده مردم در صورت پیروی نکردن از امام، آنها را پس بزنند، لذا خود را پیرو خط امام نشان میدادند.
منافقین هم همینطور بودند. تا قبل از انقلاب مسائلی را که پس از انقلاب مطرح کردند به زبان نمیآوردند. پس از پیروزی انقلاب اولین گروهی که سهم خواهی کردند منافقین بودند. مطرح کردن مسائلشان را قبل از انقلاب به مصلحت نمیدانستند و مصلحت خود را جازدن خود در جمع انقلابیون میدانستند و چون مطالعات تاریخی بیشتری داشتند و کار تشکیلاتی وسیعتری کرده بودند، از خیلیها بهتر میدانستند وقت سهمخواهی از انقلاب چه موقع است و منتظر ماندند تا انقلاب پیروز شود و بعد شروع به سهمخواهی کنند.
همینطور سایر گروهها و افراد مثل بنیصدر که اوایل سخنرانیهای مذهبی داشت، مثلاً در مورد فلسفه حجاب، «الکتریسته موهای زن را که جاذب افکار مرد بود» دخیل میدانست و با این سخنان به ظاهر علمی و مذهبی سعی در جذب مخاطب داشت. برای ریاستجمهوری و حتی برای بالاتر از آن برنامه داشت.
نهضت آزادی با بنیصدر قبل از ریاستجمهوری مشکل داشت و حتی در جلسات شورای انقلاب بازرگان به صورت خیلی بدی با بنیصدر برخورد میکرد و حتی به وی نگاه هم نمیکرد. اما آن روزی که رأی اعلام شد و او رسماً رئیسجمهور شد، بازرگان به منزل بنیصدر رفته و به گفته شاهدان عینی که برای من نقل کردهاند بنیصدر روی تخت دراز کشیده بود و آقای بازرگان دو زانو روبهروی تخت نشسته بود و بنیصدر استراحت میکرد و آقای بازرگان میگفت: «جناب آقای بنیصدر»، تا شاید با رئیسجمهور شدن بنیصدر بتوانند دست به دست هم در مقابل خط امام بایستند و حتی منافقین هم زیر چتر بنیصدر قرار گرفتند تا در مقابل خط امام بایستد و جریانات هفتم تیر و انفجار حزب جمهوری از همینجا به وجود آمد.
البته این جریانات پس از انقلابها رخ میدهد. چرا که قبل از آن به مصلحت خود نمیدیدند با امام و خط امام دربیافتند و لذا وارد توده مردم شدند تا در انقلاب نقشی ایفا کنند و سهمی از پیروزی از آن خود کنند. پس از آن دوره به خصوص در زمان پس از جنگ و رحلت امام مسائل شکل دیگری گرفتند و ادعاهای جدید توسط دیگران به وجود آمد. مثلاً شما از روحانیت سنتی سوال کردید. به نظر بنده بخشی از این روحانیون در شکلگیری انقلاب نقش موثری نداشتند و حتی در مقابل انقلاب هم ایستادند و صحبت کردند و یاران امام را منحرف میدانستند، بعدها با توجه به دردست داشتن حکومت، برای تأمین منافع خودشان وارد انقلاب شدند و سهمخواهی کردند. البته اینها ارتباطی به روزهای انقلاب و قبل از آن ندارد و پرداختن به این مسئله نیازمند بحث دیگری است و بحث الان در مورد انقلاب در آن زمان است.
آینده: ریزشهای صورت گرفته در جبهه انقلاب را تا چه میزان ناشی از ضعف نیروها و چه اندازه به خاطر کج سلیقگی و انحصارطلبی میدانید؟
مهاجری: من در جواب به این سوال، جملهای از شهید بهشتی نقل میکنم که مخصوصاً در اواخر عمرشان این را خیلی تکرار میکردند و میگفتند «ما شیفتگان خدمتیم، نه تشنگان قدرت» این جمله را شهید بهشتی بیجهت به کار نمیبردند و قصد دادن پیامی به جامعه را داشتند و آن این بود که بعضیها تشنه قدرت هستند و کاری به انقلاب و مردم و رنجهای کشیده شده توسط آنان و چرایی انقلاب نداشتند و اگر تا به حال جامعه گرفتار استبداد بود، از این به بعد توسط آنها باز استبداد به مردم برگردد. ولی شهید بهشتی خود را شیفته خدمت میدانست. اگرچه قدرت وسیله برای انجام خدمت است اما وسیله برآوردن خواهشهای نفسانی نیست و این نگاه شهید بهشتی بود. به طور طبیعی بین کسانی که شیفته خدمت هستند و کسانی که تشنه قدرتاند، نمیتواند همکاری و هماهنگی صورت بگیرد. مگر این که بگوییم انقلاب نبوده است و کودتا بوده است و قدرت تنها دست به دست چرخیده باشد. اما ماهیت انقلاب اسلامی این نبود، لذا تشنگان قدرت هم نباید سرکار باشند و دعواهای داخلی هم از همین جا نشأت میگرفت و حوادثی مثل انفجار حزب جمهوری اسلامی، انفجار دفتر نخستوزیری، انفجار در دادستانی، طرح ناکام کودتای تودهایها که حتی مهرهای در سطح فرمانده نیروی دریایی داشتند، همه به دلیل تقابل این دو تفکر بود که البته در هر انقلابی هم به وجود میآید و در مورد انقلاب ما هم اتفاق افتاد.
حال اگر به سخنان امام توجه کنیم، میبینیم امام مدتی نصیحت میکرد که دست از خواهشهای نفسانی خود بردارید و با تهذیب نفس در خدمت مردم باشید و اگر دقت کنید در سخنان امام کلمات مردم و اسلام بیشترین کاربرد را داشت. مردم از این نظر که صاحب انقلابند و ولی نعمت حاکمان هستند و حتی میگفتند یک موی کوخنشینها به تمام کاخنشینها و کاخهایشان میارزد. این نکات را از آن جهت تکرار میکردند تا مدعیان آن روزها خود را خالص کنند. وگرنه مردم آنها را طرد میکردند و به دلیل اعتقاد مردم به اسلام باید اسلامی رفتار کنند تا با مردم بمانند. البته فقط نصیحت نبود و عمل میکردند و اگر آنان در مقابل مردم و ارزشها قرار میگرفتند، باید از انقلاب کنار گذاشته میشدند. لذا میبینیم وقتی که ماجرای بنیصدر تمام شد و آقای لاجوردی برای کشف خانههای تیمی منافقین وارد عمل شد و خود بنیصدر هم فرار کرد، در محافل سیاسی مثلاً در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در قبال پیش آمدن برخی مسائل جملهای به شوخی که البته خیلی هم جدی بود، به کار میرفت بدین مضمون که «همیشه باید یک بنیصدر باشد تا ما با هم متحد شویم». یعنی باید یک فردی مثل بنیصدر باشد تا ما با هم همکاری کنیم و متأسفانه میبینیم بعضی از روحانیون انقلابی ما از هم جدا شدند. البته در موضع مذمت هیچ یک از دو گروه نیستم، چه روحانیون و چه روحانیت مبارز. این جدایی به دلیل اختلاف بود و معنی آن این است که ما در برخی از مسائل نمیتوانیم با هم کار کنیم.
در انتخابات مجلس پنجم آقای هاشمی رفسنجانی به روحانیت مبارز گفتند شما 5 نفر در این فهرست 30 نفره تهران بپذیرید و ائتلاف کنید مثل مجلس اول، اما آقایان نپذیرفتند که باعث تشکیل کارگزاران شد. یعنی اختلاف نظر بین نیروهای انقلاب و به جان هم افتادن دستگاه تبلیغی آنها موجبات زیر سوال بردن انقلابی بودن و پیرو خط رهبری بودن همدیگر را فراهم میآورد.
در چند مورد امام و سپس آیتالله خامنهای به عنوان رهبری بعد از امام، از آنهایی که خود را ذوب ولایت میدانستند و بقیه را مخالف ولایت، انتقاد کردند که تعبیر آیتالله خامنهای که«این و آن را رمی بر ضدیت بر ولایت فقیه نکنید» در همین مورد است. اینها برای این بود که کسانی که نیروهای معتقد به ولایت فقیه و انقلاب را خراب میکردند، نصیحت کنند که خود این هم زمینه برای ریزشهاست. البته من منظورم این نیست که این نوع ریزشها نوعی از تشنگی قدرت است. به هر حال هرکسی مایل است با سیستم خود مملکت و انقلاب را اداره کند و مثلاً وقتی رئیسجمهور میشود، از نیروهای خودش استفاده میکند.
روز هفتم تیر و یک ساعت قبل از شهادت آقای بهشتی، به ایشان گفتم این روزها پس از برکناری بنیصدر و حکم عدم کفایت سیاسی از مجلس و تأیید امام، من وقتی در نقاط مختلف کشور سخنرانی میکنم، پس از منبر جوانهایی میآیند و میگویند ما فریب خوردیم و تبلیغات علیه آقای بهشتی را قبول کردیم و احساس گناه میکنیم، ولی دست ما که به آقای بهشتی نمیرسد. شما که ایشان را میبینید از آقای بهشتی طلب حلالیت کنید؛حالا، آقای بهشتی! ما به این جوانها چی بگوییم؟
از همینجا زمینه سوم ریزش فراهم میشود. اگر به دوران امام و یا حتی بعدتر در زمان ریاستجمهوری آیتالله رفسنجانی برگردیم، میبینیم همه نیروهای انقلابی (که در پیروی خط امام و رهبری شدت و ضعف داشتند) در دولتها حضور داشتند چه در سطح وزیر و معاون وزیر و استاندار، حال میخواستند چپ باشند یا راست و یا مستقل. ولی از دوره اول آقای هاشمی به بعد مخصوصاً بعد از آقای هاشمی- در دوره دوم، آقای هاشمی تحت فشار بودند از سوی برخی گروهها و جناحها برای انتخاب وزیر، وگرنه روحیه آقای هاشمی فراجناحی بود- مسئله فراجناحی فراموش شد و حذف نیروها به شدت ادامه یافت و تا امروز هم ادامه دارد. این نوع دیگری از ریزشهاست. شاید بتوان گفت مراحل بعدی ریزش زاییده مرحله قبلی هم باشد و در هم اثر داشته باشد. ولی اگر شعار شهید بهشتی را همه رعایت میکردند و شیفتگی خدمت را اصل قرار میدادند و تشنگی قدرت را فراموش میکردند، شاید این ریزشها صورت نمیگرفت. واقعاً نمیشود سهم انحصارطلبی و اختلاف سلیقه را مشخص کرد.
آینده: نظر شما در مورد جریانی که گفته میشود توسط حزب توده و با برنامهریزی بوده و از اوایل انقلاب تا به امروز برای ریزش نیروهای معتدل مثلاً لیبرالها از انقلاب وجود داشته است، چیست؟
مهاجری: در هر مقطعی یک عده موجبات حذف و ریزش این نیروهای انقلابی را به وجود آوردهاند، ولی با تفکری که بگوییم از اول انقلاب یک عده با یک تفکر تا به امروز این کار را صورت دادهاند، مخالفم. بنده در تمام فراز و نشیبهای انقلاب حضور داشتهام و با جریانات سیاسی در تعامل بودهام. عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودهام و با مسائل اصلی جامعه درگیر بودم من مطمئن هستم یک جریان واحد در این کار دخیل نبوده و هر کس به این فرضیه معتقد است، باید با سند و مدرک حرفش را اثبات کند. در هر زمان به صورت مقطعی گروهها و افرادی را میتوان یافت که در حذف نیروها سهیم باشند که یا دستش قطع شد و یا سرکوب شد و یا کنار رفت.
چون اسم حزب توده آمد، باید بگویم حزب توده کارهای عجیب و غریب بسیاری کرد. مثلاً در مورد روزنامه جمهوری اسلامی این حزب، روزنامههای خود را، مثل روزنامه مردم و...، با همکاری بعضی روزنامهفروشان، داخل روزنامه جمهوری اسلامی قرار میداد تا به دست مردم برسد این یک شیوه تبلیغاتی بود تا به مردم بگوید روزنامه جمهوری اسلامی پیرو خط امام با حزب توده همکاری میکند و اصطلاحاً دستش با تودهایها توی یک کاسه است. حالا یا حزب توده را تطهیر کند و یا روزنامه جمهوری اسلامی و خط امام را تخریب. البته حزب توده به اشکال گوناگون در این ریزش سهم داشت. مثلاً کیانوری، رئیس حزب توده از آقای هاشمی وقت میگرفت و با ایشان دیدار میکرد و خبر میداد از تحرکات آمریکا بر حسب گزارشهای ک.گ.ب حالا راست و دروغ آن بماند.
یک جاهایی هم خبر درست میدادند تا شاید خود را نگه دارند و فعلاً از بین نروند تا هنگام مناسب. کما این که قصد کودتا داشتند که کشف شد. این یک جریان بود یا مثلاً جریان حجتیه، یا جریانی که هیچکس را به جز خودشان انقلابی نمیدانست و یا جریانی که علیرغم فرمایش امام و مقام رهبری مبنی بر دوری از انتقامجویی، در صدد انتقام گرفتن بود.

بعضی جریانها در هر مقطعی بسته به شرایط زمانی شروع به سوء استفاده کردند. حتی الان هم بزرگترین چهرههای انقلابی تخریب میشوند به ناحق. حتی وقتی که مسائلی مثل شهرام جزایری پیش میآید و اثبات میشود که هیچ یک از اعضای خانواده و یا خود این شخص با آن فرد هیچ ارتباطی ندارد، ولی آن محفل روی همین شخصی که دستی در قضیه نداشته، بیشترین کار تخریبی را انجام میدهد، اینها بیجهت نیست و با برنامهریزی است. اما بنده معتقدم هر یک از این جریانها در مقطعی وارد صحنه شده و ضربههای خود را وارد کردهاند.
جواب این سوال را با خاطرهای از شهید شهید بهشتی ختم میکنم. روز هفتم تیر و یک ساعت قبل از شهادت آقای بهشتی، به ایشان گفتم این روزها پس از برکناری بنیصدر و حکم عدم کفایت سیاسی از مجلس و تأیید امام، من وقتی در نقاط مختلف کشور سخنرانی میکنم، پس از منبر جوانهایی میآیند و میگویند ما فریب خوردیم و تبلیغات علیه آقای بهشتی را قبول کردیم و احساس گناه میکنیم، ولی دست ما که به آقای بهشتی نمیرسد. شما که ایشان را میبینید از آقای بهشتی طلب حلالیت کنید؛
حالا، شهید بهشتی! ما به این جوانها چی بگوییم؟ ایشان گفتند: «آقای مهاجری به همه اینها که این حرف را میزنند، بگویید بهشتی شما را از اول هم بخشیده بود اما یک خواهش هم از شما دارد، با توجه به تجربه به دست آمده از این به بعد فریب تبلیغات سوء دشمن را نخورید». متأسفانه به این خواهش عمل نشد و از طریق ترور شخصیت چهرههای خوشنام، دشمن و گروههای تشنه قدرت وارد عمل شدند. در مورد آقای بهشتی هم همین رخ داد، لذا امام هم در مورد ایشان فرمود: «آن چیزی که مرا بیش از شهادت آقای بهشتی متأثر میکند مظلومیت اوست»
هنوز هم از ابزار تخریب استفاده میکنند به قول شهید بهشتی که میگفت: «انقلاب دو چیز میخواهد یکی خون و دیگری خون دل» ایشان به ما یاد داد برای حفظ انقلاب باید خون دل خورد، گرچه خود شهید بهشتی هم خون دل خورد و هم خون داد.
الان مشاهده میکنیم افراد خدوم و با سابقه انقلابی اینطور توسط افراد تازه به میدان آمده که هویت مشخصی ندارند، تخریب میشوند.
آینده: تعلیق حزب جمهوری اسلامی را در آسیب دیدن فرهنگ حزبی در جمهوری اسلامی چقدر مؤثر میدانید؟
مهاجری: هنگام تشکیل حزب جمهوری اسلامی، ما با دو نکته از سوی امام مواجه بودیم. یکی این که ایشان با توجه به سابقه بد احزاب در ایران اعتقاد به کار حزبی نداشت و دوم این که با توجه به اعتقاد بعضی از بزرگان مثل آقای بهشتی به کار تشکیلاتی و صحبتهای این بزرگان با امام و قانع شدن ایشان، امام به حزب و تشکیل آن کمک کرد.
حتی من یادم هست، در یکی از جلسات شورای مرکزی که همه تقریباً بودند، آقای هاشمی از قم آمدند، از خدمت امام و با یک چمدان بزرگ، دوستان همه خندیدند و از ایشان سوال کردند چمدان چیست؟ و آقای هاشمی گفت پولی است که امام برای کمک به حزب داده است. میبینیم که امام حتی کمک مالی هم به حزب میکردند. یعنی پس از تاریخ سوء احزاب و افراد وابسته، امید داشتند که با توجه به حضور یاران امام در حزب، آن تجربههای قبلی از بین برود و تجربه جدید و خوبی به دست بیاید، همانند خود نظام جمهوری اسلامی. اگر این تجربه ادامه پیدا میکرد، قطعاً فرهنگ تحزب در کشور ریشهدار میشد. توقف حزب در این زمینه تأثیر منفی گذاشت و باز سابقه احزاب در قبل انقلاب باقی ماند به خصوص این که بعد از پیروزی احزاب دیگر هم عملکرد خوبی نداشتند.
نزدیک انتخابات که میشود بعضی احزاب پدیدار میشوند و پس از آن انتخابات ناپدید، مثل این روزنامههایی که بعضی از کاندیداهای مجلس نزدیک انتخابات برای تبلیغات سراغشان میروند و دوباره تا انتخابات بعدی به حال خود رها میشوند. بعضی از احزاب هم پس از به قدرت رسیدن دولتها ساخته میشود به هدف در قدرت نگه داشتن جناح حاکم که البته در بین مردم وجههای ندارد و همان تشنگی قدرت است. حزب جمهوری اسلامی منحل نشده است و متوقف شده است ولی اگر حزب جمهوری اسلامی ادامه پیدا میکرد، قطعاً الگوی مناسبی برای احزاب میشد گرچه خوشبختانه در طی مدت حضور خود یعنی از 29 بهمن 57 تا سال 66 که متوقف شد، خدمات بسیار بزرگی انجام داد و میتواند الگوی خوبی برای احزاب باشد.
آینده: ارتباط روزنامه جمهوری اسلامی با حزب و هویت تشکیلاتی آن پس از توقف حزب را بیان کنید.
مهاجری: روزنامه جمهوری اسلامی به عنوان ارگان حزب جمهوری اسلامی تأسیس شد و به دلیل قوانین وزارت ارشاد آن وقت، حضرت آیتالله خامنهای به عنوان شخصیت حقیقی به عنوان صاحب امتیاز معرفی شدند چرا که در ابتدای تشکیل حزب، بخش تبلیغات آن برعهده ایشان بود و با این سمت تناسب داشت.
به مدت دو سال مدیر مسئول آقای میرحسین موسوی بود و سپس با انتخاب آقای موسوی به عنوان وزیر خارجه، شهید بهشتی در جلسه شورای مرکزی حزب بنده را با رأی شورا انتخاب کرد. در سال 66 با توقف حزب، تصمیم سران حزب این بود که روزنامه جمهوری اسلامی باقی بماند و ارگان بودن آن تنها حذف شود و هویت مستقل داشته باشد. روزنامه جمهوری اسلامی از آن زمان تاکنون به عنوان یک روزنامه مستقل و بخش خصوصی منتشر شده است.
آینده: با توجه به خاطرات منتشره گویا توقف حزب به دستور امام بوده است و همزمان با تشکیل مجمع روحانیون مبارز توقف صورت گرفته است؛ آیا شما زمینه سیاسی خاصی که امام در این آرایش سیاسی جدید میخواست شکلدهی کند، میبینید؟
مهاجری: ارتباطی بین این دو واقعه وجود ندارد، یعنی توقف حزب و تولد مجمع روحانیون مبارز. ماجرا این بود که بزرگان مؤسس حزب به دلیل ترورهای مکرر نمیتوانستند در جلسات حضور یابند و باید دیگران حزب را اداره میکردند. در شهرستانها هم مسائلی پیش آمده بود، مثلاً اختلافات بعضی از دبیرهای حزب با نهادهایی مثل جهاد، سپاه، کمیته و... که حتی یک مورد هم با توجه به مسئولیتم در سازمان شهرستانها به بنده واگذار شد که به شهرستان مورد نظر رفتم و رسیدگی کردم و در گزارش خود آوردم که نهادها مقصر نیستند و دبیر حزب هم مقصر نیست، ولی کمی تندروی کرده است و باید به وی تذکر داد که ملایمتر برخورد شود.
اتفاقاً همین مورد مسئله را حادتر کرد، چرا که خبرگزاری جمهوری اسلامی با این شخص که هم امام جمعه بود و هم دبیر حزب مصاحبه میکند و میپرسد اگر شما مختار باشید یا نماینده امام باشید و یا دبیر حزب، کدام یک را انتخاب میکنید. این آقا میگوید دبیری حزب را ترجیح میدهم که امام این مصاحبه را در بولتن محرمانه خبرگزاری جمهوری اسلامی میبیند. برای امام، مهم نبود که نسبت به ایشان کسی چیزی بگوید، ولی از تفکر عجیب این آقا، با توجه به دبیری حزب و امامت جمعه شهرستان احساس خطر کردند و البته نمونههایی دیگر هم در شهرستانها پیش آمد که امام نسبت به خود بزرگان حزب یعنی آقای خامنهای و رفسنجانی احساس خطر کردند و فکر کردند اگر جریان ادامه پیدا کند، این آقایان لطمه میخورند و در واقع بین این که حزب باشد ولی این آقایان لطمه بخورند یا این که حزب متوقف شود و این آقایان حفظ شوند، امام دومی را انتخاب کردند تا این آقایان برای انقلاب حفظ شوند و انتخاب درستی بود. امام، مدتی قبل از توقف حزب حاج احمد آقا را فرستاده بودند تا با شرکت در جلسات شورای مرکزی، از روند کلی حزب باخبر شوند و نظر ایشان بر این اساس بود. برای جلوگیری از تبلیغات سوء علیه حزب، ترتیبی داده شد تا نامهای توسط آقای خامنهای و هاشمی به امام نوشته شود و در آن توقف حزب به امام خبر داده شود.
من هم دنبال نامه بودم تا نامه را بگیرم و در روزنامه فردا چاپ کنم و خبر توقف را انتشار دهیم و آنهایی که قصد شیطنت داشتند و میخواستند خبر انحلال را اعلام کنند، نتوانند و همین هم اتفاق افتاد و فردا روزنامه با تیتر صفحه اول خبر توقف حزب منتشر شد.
آینده: روزنامه جمهوری اسلامی در تمام سه دهه گذشته تا چه میزان به آرمانها انقلاب و حزب وفادار بوده است؟
مهاجری: دو سوال کردید، یکی نسبت به حزب و دیگری سایر مسائل. در مورد حزب باید بگوییم روزنامه جمهوری اسلامی از اول خود را ارگان امام میدانست. و ارگان حزب جمهوری اسلامی بودن با توجه به این که خود حزب زبان امام و بازوی ایشان باشد را قبول داشت لذا در مواردی که ما احساس میکردیم در حزب توسط بعضی افراد- البته بزرگان حزب، از این که خدای ناکرده خلاف نظر امام کاری بکنند مبرا بودند- و در بعضی قسمتها برخلاف نظر امام کاری صورت میگرفت روزنامه اولین جایی بود که موضعگیری میکرد. به همین دلیل توسط آن افراد در شورای مرکزی حزب علیه من اقامه دعوی شد آن هم چندین مرتبه. من رفتم جواب دادم و همه جا حاکم شدم و بزرگان حزب هم حرف من را در پیروی از خط امام میپذیرفتند لذا آن جمع محکوم میشدند همین امر سبب شد آن جمع بعداً رفتند و برای خود روزنامه تأسیس کردند چون روزنامه جمهوری اسلامی طبق نظر آنها رفتار نمیکرد. در یک جمعبندی عرض میکنم روزنامه جمهوری اسلامی ارگان حزب جمهوری اسلامی بود، ولی تا جایی که منطبق بر خط امام رفتار کند، در غیر این صورت اولین جایی که موضع میگرفت همان روزنامه جمهوری اسلامی بود.
امام نسبت به خود بزرگان حزب یعنی آقای خامنهای و رفسنجانی احساس خطر کردند و فکر کردند اگر جریان ادامه پیدا کند، این آقایان لطمه میخورند و در واقع بین این که حزب باشد ولی این آقایان لطمه بخورند یا این که حزب متوقف شود و این آقایان حفظ شوند، امام دومی را انتخاب کردند تا این آقایان برای انقلاب حفظ شوند و انتخاب درستی بود. امام، مدتی قبل از توقف حزب حاج احمد آقا را فرستاده بودند تا با شرکت در جلسات شورای مرکزی، از روند کلی حزب باخبر شوند و نظر ایشان بر این اساس بود.
در مورد سوال دوم باید بگویم قضاوت آن برعهده دیگران است. ما نمیتوانیم بگوییم هرکاری شده است و هر چیزی نوشته شده است، حتماً درست بوده. اما یک چیز را میتوانیم بگوییم و آن این است که من به عنوان مدیر مسئول روزنامه میتوانم بگویم که ما همیشه سعی کردیم در خط صحیح ترسیم شده توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی حرکت کنیم و در چارچوب ولایت فقیه پیش برویم و هیچگاه تعمداً چیزی برخلاف این خط نداشته باشیم و از انقلاب و آرمانهای آن دفاع کنیم و به وظیفه مطبوعاتی خودمان در این چارچوب عمل کنیم. قطعاً اشتباه و قصور داشتیم ولی هیچ یک از آنها به معنای تعمد و عمل کردن برخلاف وظیفه و یا آن چیزی که به عنوان وظیفه تشخیص دادهایم نیست. چرا که ما روزنامه را وسیله ارتزاق و قدرت نمیدانیم، ما روزنامه را وسیله ای برای ترویج آرمان های انقلاب میدانیم. فاصله گرفتن یا نگرفتن از این آرمانها را شما و دیگران باید تشخیص دهید.
آینده: عملکرد روزنامه جمهوری اسلامی در هفتمین دوره انتخابات ریاستجمهوری را چگونه تحلیل میکنید؟
مهاجری: دوم خرداد مقطع حساسی در تاریخ بود به این معنا که حتی رسانه ملی و سایر دستگاههای تبلیغی به نحوی کاندیدای مورد نظرشان را مشخص کرده بودند که به قول دوستان فقط مانده بود رنگ عبای ایشان را اعلام کند. اما هم قانون و هم اخلاق ایجاب میکند پس از تأیید صلاحیت چند نفر توسط شورای نگهبان، دیگر رسانههایی مثل رسانه ملی و سایر رسانهها که بیتالمال محسوب میشوند، سعی در بیطرف ماندن بنمایند. گرچه متأسفانه بعضی پا را از این هم فراتر نهاده و شروع به تخریب کاندیدای مقابل نمودند. ما این کار را نه قانونی و نه اخلاقی میدانستیم. ما برای تصحیح این روند و برای ماندگار شدن این کار برای هر چهار نفر آنها نامه نوشتیم که روزنامه جمهوری اسلامی آماده است با شما مصاحبه کند و حتی ستونی هم برای پاسخ به سوالات مردم برای آنها در نظر گرفتیم که سه نفر از چهار نفر اعلام آمادگی کردند و ما با ایشان مصاحبه کردیم و چاپ نیز کردیم و پاسخ آنها را به سوالات نیز درج کردیم و بعضی با فعالیت بیشتر، استفاده بیشتری از این موقعیت کردند.
یکی از این کاندیداها که اتفاقاً کاندیدای مورد نظر دستگاههای حکومتی بود، اصلاً به ما پاسخ نداد. این باعث شد که بعضیها بگویند روزنامه جمهوری اسلامی با ایشان رابطه ندارد و در مقابل ایشان قرار دارد. در حالی که نامه به دست ایشان رسیده بود و من خودم از ایشان شنیدم که نامه به دست خودشان رسیده و ما نیز سابقه آن را داریم.
اتفاقاً پس از انتخابات ریاستجمهوری بعضی از رونامهها نوشتند که کار درست را روزنامه جمهوری اسلامی کرد. یادم میآید یکی از دوستان جناح راست مصاحبهای کرد و گفت: آقا نظرشان نسبت به این کاندیداست و ما برای همین به ایشان رأی میدهیم. ما بلافاصله موضعگرفتیم و گفتیم این دروغ است و شما حق ندارید از زبان آقا حرف بزنید. شما حرف خودتان را بزنید. ما این کار را کردیم تا در تاریخ بماند که رهبری در انتخابات بیطرف است. آن حرف حیثیت رهبری را به خطر میانداخت و ما از رهبری دفاع کردیم، حرف ما انتخاب شدن یا نشدن کاندیدای مورد نظر نبود، بلکه برای ما حفظ اعتبار رهبری اولویت اصلی را داشت. من معتقدم یکی از بهترین فرازهای تاریخ 30 ساله روزنامه جمهوری اسلامی در آن دوران اتفاق افتاد. البته بد نیست این را اضافه کنم که پس از ریاستجمهوری آقای خاتمی، ما اولین روزنامهای بودیم که از ایشان انتقاد کردیم. ما دیدیم مصاحبه با کریستین امانپور کرد و آن حرفها را در مورد آمریکا مثل شهید ابراهام لینکلن و... زد، انتقاد کردیم و بنده خودم سرمقاله علیه ایشان نوشتم. هر وقت لازم بود انتقاد کردیم. این هم دلیلی دیگر بر این که کار ما در مورد این که چه کسی در انتخابات پیروز، شود نبود، بلکه ما میخواستیم قانون اجرا شود و بعد از ریاستجمهوری نیز با انتقادات خود این را نشان دادیم.
آینده: ارتباط روزنامه جمهوری اسلامی با آیتالله هاشمی رفسنجانی چگونه است و آیا روزنامه از مواضع ایشان صد در صد دفاع میکند؟
مهاجری: ما دفاع از مظلوم را وظیفه خود میدانیم و چون به آقای هاشمی رفسنجانی بیش از همه حمله میشود ما نیز بیش از همه از ایشان دفاع کردیم. همه کارهای ما در مورد ایشان دفاعی است. یعنی هنگامی که به ایشان حمله میشود، ما از ایشان دفاع میکنیم، همینطوری مطلبی نمینویسیم، فقط هم در مورد ایشان نیست. بلکه هر که مظلوم واقع شود ما وظیفه داریم از او دفاع کنیم. در ضمن به شما عرض شود ما نه آقای هاشمی و نه کس دیگری را صد در صد قبول نداریم. حتی خودمان را هم صد در صد قبول نداریم. چرا که معتقدم انسان جایزالخطاست. لذا ما از آقای رفسنجانی انتقاد هم کردیم که من سه نمونه ذکر میکنم:
اولی در انتخابات ریاستجمهوری نهم که یک فیلم تبلیغاتی از ایشان پخش شد که بد بود و ما در ستون جهت اطلاع که خواننده زیادی دارد، از آن فیلم انتقاد کردیم و حتی دفاع خود را به مدت یکی دو روز در مورد آقای هاشمی قطع کردیم. حتی روزنامههای رقیب هم نوشتند که روزنامه جمهوری اسلامی که طرفدار آقای هاشمی است از ایشان انتقاد کرده است. فردا من نزد آقای هاشمی رفتم و گفتم چرا این کار را انجام دادید کار خوبی نبود. ایشان تعجب کردند و گفتند خیلیها آمدند و گفتند که خوب بود و استدلالهایی آورند که من رد کردم و وقتی هم دیدم ایشان قبول کردند و قرار شد آن فیلم دیگر پخش نشود و فیلم دیگری پخش شود، ما هم حمایت از ایشان را مجدداً از سر گرفتیم. مورد دوم در طول سالهای اخیر، اجرای موسیقی کر که زنانی با لباسهای نامناسب برنامهای اجرا کرده بودند و ما هم انتقاد کردیم که تشریفات دستگاه آقای هاشمی ناراحت شدند و گله من را پیش ایشان کرده بودند که آقای هاشمی به آنها گفته بود حق با آقای مهاجری است و شما نباید اجازه برگزاری چنین مراسمی را میدادید.
همینطور زمانی که آقای رفسنجانی رئیسجمهور بودند بنده مشاور ایشان بودم و چند بار انتقادهای سنگین هم به ایشان و هم به وزیر امور خارجه آقای ولایتی داشتیم تا حدی که یک روز آقای هاشمی به من گفت آقای ولایتی خیلی از دست شما ناراحت است. من گفتم اگر خطایی هست بفرمایید تا اصلاح کنیم وگرنه، انتقاد است و طرف مقابل میخواهد وزیر باشد یا عنوان دیگری داشته باشد. یک روز آقای مرعشی رئیس دفتر آقای هاشمی به من تلفن کرد و گفت این مطلب را شما علیه آقای هاشمی، چرا چاپ کردید؟ شما مشاور آقای هاشمی هستید و نباید علیه آقای هاشمی مطلب چاپ کنید من به ایشان گفتم من پیش از ظهرها مشاور آقای هاشمی هستم، بعد از ظهرها، روزنامهنگار و بنابر اقتضای روزنامهنگاری از ایشان انتقاد میکنم. بنابراین شما نباید انتظار داشته باشید به دلیل مشاوره به آقای هاشمی زبانم بسته و قلمم شکسته شود. نمونهها زیاد است من فقط جهت اطلاع شما از این که ما تعارف و قوم و خویشی با هیچکس و هیچ جریانی نداریم، اینها را نقل کرد.
از آقای هاشمی به عنوان مبارز انقلابی سابقهدار، خدمتگزار مردم، یار صمیمی و نزدیک امام و یک متفکر بزرگ و نادر روحانیت در طول تاریخ اسلام حمایت میکنیم و هر جا لازم باشد از ایشان انتقاد میکنیم. نه سوابق ایشان موجب میشود که ما همیشه از ایشان دفاع کنیم و نه با حرفهای کسانی که در صدد تخریب ایشان هستند خجالت زده میشویم که از ایشان دفاع کنیم.
آینده: به عنوان آخرین سوال آیا عملکرد دولت نهم را در جهت اهداف و گفتمان انقلاب ارزیابی میکنید. چرا که شما با توجه به گفتمان مشترک با دولت نهم، حجم انتقادهایی حداقل اندازه دولت قبلی نسبت به این دولت دارید؟
مهاجری: حدود یک ماه پیش شاهد یک هجمه رسانهای از خارج کشور علیه رئیسجمهور بودیم. بنده خودم سرمقالهای در دفاع از ایشان نوشتم و از آقای احمدینژاد به عنوان یک رئیسجمهور دفاع کردم و خیلیها تعجب کردند و گفتند شما که منتقد دولت هستید چرا چنین چیزی نوشتید؟ من به آنها گفتم، ما با ایشان اختلاف سلیقه داریم، حتی اختلاف مبنا هم داریم ولی اگر کشورهای خارجی بخواهند به رئیسجمهور اهانت کنند، ما دفاع از ایشان را وظیفه خودمان میدانیم. بعد از ماجرای برخورد با رژیم صهیونیستی در سال اول ریاستجمهوری که ایشان گفتند اسرائیل باید محو شود برخی دستگاهها از کار روزنامهها جمعبندی کرده بودند و به من گفتند، روزنامه جمهوری اسلامی بیشترین حمایت را از این حرف کرده است. اینها را گفتم تا شما بدانید در جایی که تشخیص دهیم کار درست انجام میشود، حمایت میکنیم و مشکلی نداریم و نمونه دیگر مسئله هستهای است. چرا که سیاست دولت قبلی را قبول نداشتیم و همیشه انتقاد میکردیم و سیاست دولت فعلی را تأیید کرده و مقالهای از ما نمیبینید که این سیاست را رد کرده باشد. البته نمونههای دیگری هم داریم. هدف از ذکر این سه مورد این است که بدانید روزنامه جمهوری اسلامی با کسی دعوای شخصی ندارد از جمله این دولت و رئیسجمهور و در جایی که لازم باشد حمایت هم میکنیم ولی دولت را معصوم هم نمیدانیم و موارد زیادی موجود است که دولت اشتباه میکند و ما تشخیص میدهیم درست عمل نمیکند. از جمله مباحث اقتصادی و فرهنگی که فکر میکنیم دولت درست عمل نمیکند انتقاد میکنیم و رودربایستی هم نداریم بلکه معتقد هستیم که وظیفه هر روزنامه و روزنامه جمهوری اسلامی این است که هر جائی که احساس میکند درست عمل میشود تأیید کند و جایی که احساس میکند اشتباه عمل میشود انتقاد کند.