پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

کد خبر: ۱۶۲
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۸۷ - ۱۵:۰۱

از آن جا که در سفرنامه ها می توان اطلاعات بسیار مفیدی درباره ی امور مختلف به دست آورد پیش از این بخش کازرون در سفرنامه ی پی یر لوتی را آوردیم.اکنون سفرنامه ای دیگر را نقل می کنیم.

كلنل مك گرگو يكي از نظاميان انگليسي است كه در دوره ي قاجاريه به ايران سفر مي كند كه شرح سفر او بعد ها تحت عنوان «شرح سفري به ايالت خراسان» به چاپ مي رسد. در دوران قاجار حضور نظامي – سياسي انگليسي ها در ايران افزايش چشمگيري پيدا كرد. اين امر موجب شد كه بر اساس سياست هاي استعماري، بريتانيايي ها بيش از پيش به شناسايي وضعيت جغرافيايي و فرهنگي سرزمين ايران بپردازند. ورود افراد سياسي و نظامي بريتانيا در دوره ي قاجار به ايران در راستاي همين سياست بود.در زير شرح مسافرت كلنل مك گرگو به كازرون را مي خوانيد.هر چند اين گزارش ها بيشتر براي اهداف سياسي و نظامي بريتانيا نوشته شده است؛با اين حال ما را با وضعيت كازرون در دوران قاجاريه آشنا مي سازد.اینک آنچه وی در کازرون دیده است:

 

خشت و كنارتخته

پس از آن كه به بالاي گذرگاه رسيديم راه كنارتخته هموار مي شود. كنارتخته روستايي است در درّه ي خشت و حدود 1800 پا ارتفاع دارد. كاروانسراي بزرگي دارد و شعبه ي  تلگراف كمي آن طرف تر در شمال آن واقع است. اين جلگه براي قوايي كه به شيراز مي روند مي تواند اقامتگاه خوبي باشد؛ زيرا در بهار چراگاههاي خوبي دارد و همچنين بعضي از مواد خوراكي مورد نياز را مي توان از روستاي خشت فراهم كرد.

 

كتل كمارج

از كنارتخته راه از ميان درّه عبور مي كند و در كناره ي رودخانه ي شاپور به پيش مي رود. پس از آن به كوهها مي رسد و به كتل كمارج منتهي مي شود؛ منطقه ي  صعب العبور كه همه ي نقاط آن تحت تسلط بلندي هاي اطراف است ولي مانند بيشتر گذرگاههاي كوهستاني مي توان آن را به وسيله ي پياده نظام تغيير داد. تصور نمي كنم توپ ها را بتوان بالا برد. به عنوان يك مسافر مي توانم بگويم اين كار به هيچ وجه امكان ندارد؛امّا من مي دانم توپچي هاي بريتانيايي از روبرويي با مشكلات هيچ گونه ترسي ندارند، هرچند اعمال آنان ممكن است موجب وحشت ملل ضعيف گردد. اين كار با كمك پياده نظام عملي است.فيل ها به طور حتم قادرند از آن بالا روند ولي چون راه بسيار باريك و به اين دليل خطرناك است بايد دقّت شود كه در موقع بالا رفتن چهارپايان، حيوان ديگري در حال پايين آمدن نباشد.البته اين كار دشواري نيست؛ زيرا از محل هاي مناسب در بالاي گذرگاه مي توان علامت داد. جلگه ي كمارج مانند كنارتخته در حدود چهار مايل طول دارد، بسيار سبز است و اطراف آن را بلندي هاي لخت و صعب العبوري فرا گرفته است. در اين جلگه فضاي وسيعي براي چادر زدن قواي بزرگي وجود دارد.

 

كمارج

اينجا در يك منزل شخصي تميز و خوب اقامت كردم كه صاحب بسيار مؤدّبي داشت و او با اصرار مرا در اتاق بالاخانه كه بسيار راحت بود جاي داد. شب هنگام به ديدارم آمد و تا آن جا كه معلومات محدود من درباره ي ايرانيان اجازه مي داد  با هم گفتگو كرديم. وي مي گفت در آنجا كسي از راهزنان نمي ترسد چون ورود حسام السلطنه به عنوان والي فارس ترسي به دل راهزنان مسلح انداخته است.

 

تنگ تركان

بلندي هاي شرق كمارج كوههاي مهست ناميده مي شود. تنگ تركان نسبت به اين روستا در زاويه ي 18 درجه واقع است. بهترن راه از اين محل به كازرون تنگ قياچ است كه اگرچه كمي طولاني تر است ولي مي توان آن را سريع تر پيمود. از آن جا راه باريكي به كوههاي مهست مي رود كه كوتاهترين راه است ولي چهارپايان نمي توانند ازآن عبور كنند. در كوههاي جنوب غربي نزديك خانه ي كدخدا چاه آب گوارايي وجود دارد. محدوده ي مسئوليت كدخداي اين روستا از پاي كتل كمارج تا آخرين حد تنگ تركان است.

 

راه خروجي قديم اين درّه از تنگ تركان سر در مي آورد، امّا وضع كنوني اين جاده آن قدر ناجور است كه حتّي ايرانيان مجبور شده اند از طرف چپ راهي از روي كوهها احداث كنند. اين راه مناسب تر است و مي توان آن را آبادتر نيز كرد. از فراز اين گذرگاه كه كتل قياچ ناميده مي شود، منظره ي زيبايي از جلگه ي شاپور ديده مي شود كه ارتفاعات اساسي با ساير جلگه هايي كه در اين راه ديده ام ندارد. ظاهراً بار و بنه ي كاپيتان ناپير را سال گذشته در اين محل غارت كرده بودند. اين موضوع بسيار عجيب بود؛ زيرا در موقع رسيدن به آن جا با خود انديشيدم كه اين محل چه جاي مناسبي براي اين قبيل كار ها است. انگار خون راهزني كه از اجدادم به ارث برده ام هنوز در رگ هاي من مي جوشد. اين احساس آن چنان مرا مغرور ميكند كه تصور مي كنم اگر در آن روزگار در دنيا بودم مي توانستم خاري باشم در چشم حيوانات انسان نمايي مانند كمپ بل و امثال او. پس از اين گذرگاه راه به جلگه ي كازرون مي رسد كه در آن موقع هموار ولي سنگلاخ بود.

 

كازرون

در كازرون آقاي ملكم مأمور تلگراف كه ارمني بود به گرمي از من پذيرايي كرد. در اين موقع سال هواي اينجا بسيار دلپذير است،خنك تر از هندوستان. در واقع مي توان گفت كه هواي همه ي نقاط ايران به همين صورت است حتّي هواي بوشهر. در اين فصل پياده روي در بسياري از نقاط هندوستان بسيار دشوار است امّا در ايران هرچند آفتاب داغ است ولي سايه ي بسيار دلپذيري دارد. آقاي ملكم در خانه اي زندگي مي كند (كه توسط دولت ايران براي شعبه تلگراف ساخته شده) كه حياتي دارد و روي آن را با پرده اي از تابش آفتاب حفظ كرده اند. درميان خانه يك حوض آب و در اطراف آن درختان پرتقال قرار دارد.(اين خانه هميشه در نظر من الگوي واقعي يك خانه ي شرقي است).هرگز نتوانستم بفهمم چرا اين نقشه را در خانه سازي هندوستان به كار نمي برند. در هند همه عادت دارند يا در زير آفتاب سوزان سر كنند و يا در اتاق هاي تاريك در را به روي خود ببندند كه به عقيده ي من اين عادت موجب كسالت و ناخوشي مي شود. در حالي كه با ساختن حياطي كوچك مي توان اين نقيصه را جبران كرد.

علاوه بر طرح فوق به كباب پزهاي هندي نيز بادگير هاي ايراني را پيشنهاد مي كنم و همچنين سردخانه يا سرداب هاي زيرزميني بغداد را،كه اين هر دو بايد به هندي ها معرفي گردد. كازرون جاي چندان زيبايي نيست ولي دست كم بايد از خنكي هوا،آب خوب و ميوه ي آن ياد كرد. روزگاري بزرگتر از اين بوده است. مي گويند       3000 خانوار سكنه داشته است ولي در حال حاضر در آن جا بيش از 1000 خانه ي مسكوني نيست. از شخصي به نام حاجي ابوالحسن تاجر درباره ي قحطي پرس و جو كردم. آماري كه او مي داد وحشتناك بود. مي گفت كه تنها در كازرون 1000 نفر جان دادند و هيچ تلاشي براي نجات جان اين مردم فقير انجام نشد. به او گفتم من در زمان قحطي در بنگال فعاليت مي كردم و مقدار زيادي از برنج هايي كه در براي نجات قحطي زدگان فرستاده مي شد از زير دست من مي گذشت،مقداري معادل 250000 بار قاطر. با مزاح گفتم مي توانم كمي از آن را برايش بفرستم. از روي ناباوري لبخندي زد و به پسرش نگاه كرد. مثل اين كه مي خواست بگويد:«خداي من اين مرد يك دروغگو است!» سپس داستان مرا قطع كرد و گفت :«ايران نود ميليون نفوس دارد.» وقتي از او پرسيدم پس اين همه جمعيت كجاست من در طول يكصد مايل 1000 نفر هم نديدم،بدون لحظه اي درنگ جواب داد:«آن ها به اين طرف و آن طرف كوچ مي كنند.» مي خواستم بگويم بايد همين طور باشد و آن قدر هم به سرعت كوچ مي كنند كه به چشم هم نمي آيند،ولي زبان به كام گرفتم و هيچ نگفتم.

در اين درّه چراگاه بسيار خوبي وجود دارد و قاطرها و اسب هاي تيز و تندي پرورش داده مي شود. در واقع سراسر اين منطقه زادگاه قاطرسواران است. در طول جنگ حبشه قاطرهاي زيادي به بهاي گزاف خريداري شد،تا آن اندازه كه گويند يكي از اهالي در معامله با نماينده ي ما آن قدر ثروت اندوخت كه از آن پس تا آخر عمر در ناز و نعمت به سر مي برد. بهاي معمول يك قاطر 80 تا 150 روپيه است و از تحقيقاتي كه انجام دادم به اين نتيجه رسيدم كه در اين منطقه بايد در حدود 3000 تا 4000 رأس از اين چهارپايان جمع آوري شده باشد.

كازرون درواقع همان گازرون است كه از كلمه ي گازر به معني رختشوي گرفته شده. مي گويند اين شهر روزگاري به جهت   شستشو معروف بوده است و يا احتمالاً زادگاه مردمي بوده كه به اين كار اشتغال داشته اند.

در درّه هاي كازرون خرابه هاي زيادي هست و اين نشان مي دهد كه در گذشته ساكنين بيشتري داشته است. آن طور كه مي گويند در اين شهر 1000 خانه ي مسكوني وجود دارد كه در حدود 5000 نفر در آن ها زندگي مي كنند و در حدود 17000 خانه ي متروك دارد. اين آمار نسبت به شهر هاي ايران متعادل و قابل قبول است. كازرون يك والي دارد و همچنين يك تلگراف خانه و باغي زيبا و درختان پرتقال به نام باغ نظر كه در آن اتاق هايي براي مسافران يافت مي شود.

كازرون از بابت توليد كفش هاي ايراني كه ملكي ناميده مي شود معروف است. ملكي كفشي است بسيار محكم،سبك و راحت. ساخت اين كفش ها بدون ترديد ثابت مي كند اگرچه چرم براي ساختن كفش بهترين است ولي تنها جنسي نيست كه با آن مي توان كفش ساخت. رويه ي ملكي از پارچه ي كتاني كبريتي شكل و تخت آن از پارچه هايي كه روي هم پرس شده ساخته مي شود. تنها پاشنه و نوك انگشتان پا با چرم هاي دباغي نشده محكم شده است. يك جفت گيوه ي معمولي يك قران و نوع بسيار خوب آن گاه تا پنج قران فروخته مي شود. همه ي مردم فارس و بسياري از سربازان از ملكي استفاده مي كنند. تخت ملكي پهن و رويه ي آن بسيار نرم و راحت  است و با وجود آن كه راهها بسيار سخت و سنگلاخي است دوام خوبي دارد. به نظر من ملكي مي تواند براي هندوستان بهترين كفش باشد زيرا هواي آن جا مناسب چكمه هاي ضخيم و سياه رنگي كه به سربازان ما داده مي شود نيست، اگر ما در هندوستان از اين كفش ها استفاده كنيم هرگز پاي سربازان تاول نخواهد زد و بايد بگويم توانايي پياده نظام ما به هنگام راهپيمايي تا بيست درصد افزايش مي يابد.

در اينجا هر چند در دست بعضي افراد تفنگ هاي فتيله اي ضعيف ديده مي شود ولي عموم مردم با خود اسلحه حمل نمي كنند. ظاهراً شمشير نيز با خود ندارند، تصور مي كنم مبارزه از فاصله ي نزديك را نمي پسندند،لذا حمل شمشير جز اسباب زحمت برايشان فايده اي ندارد. مرداني كه در اطراف ديده مي شوند چندان تنومند نيستند ولي پر طاقت و خوش سيمايند. مسلح نبودن مردم نشان مي دهد كه در اينجا اختلاف هاي قبيله اي به آن شدتي كه در ميان ساير آسيايي ها به خصوص افغان ها يافت مي شود وجود ندارد. البته راهزناني هستند كه بيشتر به قافله ها حمله مي كنند.

 

دشت برم

پس از كازرون راه به طول 8 مايل در درّه ادامه پيدا مي كند و به گذرگاه كتل دختر مي رسد.ارتفاع اين گذرگاه طي 2 مايل به 500 پا مي رسد و در سرتاسر راه ديوارهايي به عنوان حفاظ  دو طرف جاده را در بر گرفته است. فراز و نشيب هاي آن نيز زياد تند نيست. بايد بگويم در ابتدا جاده بسيار خوب بوده است ولي اكنون با از هم پاشيدن سنگ هاي آهكي وضع نامطلوبي دارد. با وجود اين تصور مي كنم درباره ي دشواري اين جاده مبالغه شده است و بايد بگويم يك فرمانده جدي مي تواند توپخانه را از اين جا بالا ببرد. اين گذرگاه از نظر دشواري به سربالايي هاي اطراف رودخانه ي تكازه و باشيلو در حبشه و شيب هاي تند گذرگاه چاندراگيري در نپال نمي رسد و يا به هيچ وجه نمي توان آن را با هيچ راهي در بوتان مقايسه كرد. به هر حال اكنون بيش از هر چيز نياز به كوبيده شدن دارد. ارتفاعات بالاي آن موقعيت مستحكمي دارند به طوري كه مي توان از بالاي آن سنگ ها را به زير غلتاند. با وجودي كه تپه هاي طرف راست و چپ براي عبور پياده نظام سبك مناسب است ولي ژنرالي كه به جنگ هاي كوهستاني وارد باشد قواي خود را به خطر نمي اندازد و آن ها را با دشمن درگير نمي كند بلكه محل را تخليه و عقب نشيني خواهد كرد.

بعد از اين گذرگاه به كتل ديگري مي رسيم و سپس به طرف جلگه ي دشت برم پايين مي آييم. در ابتداي اين جلگه يكي از همان آب انبار هاي معمول ايران وجود دارد. در كنار اين آب انبار اقامت كردم و طرحي از گذرگاه كشيدم. آبِ آب انبار خنك و گوارا  بود و هرچند زلال و شفاف نبود ولي طعم خوبي داشت.

وجود اين آب انبار براي مسافران موهبت بزرگي است و براي آن ها  نوشيدن يك جرعه آب پس از صعود از بلندي ها ي گذرگاه دختر مانند يك هديه ي بهشتي است. در هند هرگز چنين چيزي نديده بودم. هرچند افراد نيكوكار در هند مايل نيستند در كنار چشمه ها سكويي ايجاد كنند و چند درختي بكارند ولي دست كم اگر توجهشان به چنين آب انبارهايي جلب شود بسيار مفيد خواهد بود.

يكي از جهانگردان جنگل درختان بلوط دشت برم را بسيار زيبا توصيف كرده. من در اين مورد مي توانم بگويم توصيف او درختان بلوط اين محل را چنان مغرور كرده كه زيبايي خود را از دست داده اند. به هر حال آنچه اكنون وجود دارد گونه ي تنومندي از اين درختان است كه البته سايه ي خوبي دارند.

دشت برم از جانب شمال به رشته كوه پيرزن محدود شده و از جنوب به رشته كوه عجيبي كه با زاويه ي 45 درجه بالا مي رود و به درياچه ي پريشان مشرف است و در شرق پايين مي آيد.

 

عبدويي

در آن جا در ميان اين كوهها روستاي عبدويي واقع است كه چراگاهي خوب و سوخت فراوان دارد. مشكل بتوان در اينجا آب كافي يافت ولي اگر آب يافت شود بهتر است كه قوا را در آن توقف داد زيرا در ميان كتل- منزلگاه بعدي – فضاي كافي وجود نخواهد داشت.

 

درياچه ي پريشان در درّه ي كازرون و در 8 مايلي جنوب غربي كازرون واقع است.

 

(سفرنامه ي مك گرگو،به نقل از كازرون يك شهر ايده آل شرقي،مجله ي بيشاپور،سال دوم،تك شماره ي ويژه ي سال 1385،ص 7)

 

 

نویسنده: رسول فروتن
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۲/۰۸
اذان صبح
۰۴:۵۸:۴۰
طلوع افتاب
۰۶:۲۴:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۱:۲۶
غروب آفتاب
۱۹:۳۷:۵۶
اذان مغرب
۱۹:۵۴:۴۳