پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

به‌روز شده در: ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۳۳
کد خبر: ۱۵۲۶۲
تاریخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۲

من مردي را مي‌شناسم

كه در باغچه‌ي چشم‌هايش

مهرباني مي‌كاشت

و ابر دست‌هايش

لطافت خواب را داشت

***

مردي

كه به ديوار تكيه نمي‌زد

و روي خاك مي‌نشست

و قرص نانش را

با مشت مي‌شكست

و در كنار سفره چاشت

سهم خود را

با خورشيد تقسيم مي‌كرد

***

مردي

كه شنبه را نمي‌دانست

يكشنبه را نمي‌دانست

...........

آدينه را نمي‌دانست

ليك

آئينه را مي‌دانست

و آئينه را

چون چمن سبزي

كه در آن مي‌نگريست

كه در آن مي‌خواند

كه در آن مي‌خوابيد

دوست مي‌داشت

و در آن مي‌تابيد

***

مردي

كه با نگاهش

همه دشت آسمان را چريد

و اين تنهاي بسته را

برهوتي پر وحشت ديد

***

مردي

كه چون ملك جمشيد

شمشير مي‌كشيد

و چون ملك محمود

پشت قوي‌ترين گردان را

به خاك مي‌ماليد

و از دهانش گل مي‌ريخت

وقتي كه مي‌خنديد

***

مردي

كه چشمه‌ها را به خانه دعوت كرد

و براي چشمه‌ها آواز خواند

كه بند بند آوازش

ماهئي شد در آب

و ماهيان با او آواز خواندند

و خانه‌اش

از عطر و زمزمه رويش گياه

پر شد

و با هر گياه پروانه‌اي بود

و پروانه‌ها با او آواز خواندند

و پرياني كه در قاب پنجره‌هاي خانه‌اش

نشسته بودند

با او آواز خواندند

***

مردي

كه به زيارت رفت

تا نارنج گنبدها را بچلاند

و گلدسته‌هاي ملتمس مفلوك را

كه از شرم ناتواني

در هاله بشارت پنهان بودند

عريان سازد

***

من مردي را مي‌شناسم

كه ابر ساكن را

در سفر بهار خواند

و جنگل‌هاي سوخته را

سهمي داد

و مزارع را

سهمي داد

تا رود بي‌آب

آواز گمشده خود را بازيافت

و بيشه متروك

به پيشواز مسافران تازه شتافت

***

مردي

كه سمجات كوچه بن‌بست را شكست

و دست پنجره‌ها را فشرد

تا ورد آشنائي را

از سر گيرند

***

مردي

كه چراغ آشتي آويخت

تا كوچه‌ها را

بر رهگذار مست شبانه

هموار سازد

***

من مردي را مي‌شناسم

كه طلسم قلعه تنهائي را

شكست

و زندانيان را

هديه وصلت داد

و واژه‌هاي قفل و خنجر و زنجير را

در مقطع قصيده شب آورد

و خوشه‌هاي شعله خورشيد را

در جام ترد باده‌كشان افشرد

***

مردي

كه سرزمين خواب دختركان را

سرداري فاتح بود

دختراني كه نام او را

بر قلب خود خالكوبي كرده بودند

و در رؤيايي كه ـ او ـ بود

بلوغ نورس خود را

تسكين مي‌دادند

***

من مردي را مي‌شناسم

كه بر بازوانش

فريادي جاري بود

و انگشتانش

مي‌درخشيد

***

مردي

كه بر صليب

ـ بودن ـ را

گزيد

و شوكران تجربه را نوشيد

و اين كلمه را كه مي‌رفت

قالب تهي كند از خجلت

جان بخشيد

و روزي

كه او را

در «جل جتا»

بالا مي‌كشيدند

صليب را به دوش نپذيرفت

و «يهودا» را تف كرد

و عاقبت

چون شطي مغرور

به خليج پيوست

نه چون قطره‌اي

كه شرمگين پهنه دريا باشد

***

و ديدم

كه ماهيان

به يمن اين حلول مقدس

كنار ساحل مبهوت را

پر از ستاره دريائي

كردند

پر از ستاره دريائي

پر.. از.. سـ تا ر ه در يائي..

اسفند 45

نویسنده: حسن حاتمی
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۲/۰۶
اذان صبح
۰۵:۰۱:۰۲
طلوع افتاب
۰۶:۲۶:۰۳
اذان ظهر
۱۳:۰۱:۴۵
غروب آفتاب
۱۹:۳۶:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۵۳:۲۳