کتیبههای پهلوی کازرون از آن رو که دورهای طولانی و پهنهای وسیع را در برمیگیرند، گویای نکات مهمی دربارهی این بخش از سرزمین ایران هستند. این کتیبهها که از آغاز دورهی ساسانی (تأسیس 244میلادی) تا پایان قرن اول هجری را در بر میگیرند، در مجموع 500 سال را شامل میشوند.
از آنجا که تا قرن پنجم هجری نیز به طور مشخص فرهنگ ایران قدیم در این سامان حاکم بوده است، باید این تعداد از کتیبههای به دست آمده را نمونهای از صدها کتیبهای دانست که یا نابود شدهاند و یا تاکنون به دست ما نرسیدهاند. بدین ترتیب میتوان یک دورهی هزار ساله را برای سنت نگارش کتیبههای پهلوی ساسانی با بهرهگیری از فرهنگ ایرانیزردشتی در نظر گرفت. بر این اساس باید در آینده، همچنان کشف کتیبههای دیگری به ویژه از نوع گورنوشتهها را انتظار داشت.
همچنین باید توجه داشت که محدوده جغرافیایی کتیبههای ساسانی کشف شده، از ممسنی در شمال کازرون تا سرمشهد در جنوب آن شهر است. این عرصه در واقع قسمتی از همان کورهی شاهپور(1) است. بنابراین شرایط فرهنگی و تاریخی شکلگیری این کتیبهها علاوه بر فارس و به طور کلی ایران، همبسته با اوضاع کوره شاهپور نیز بوده است. زیرا این کوره به عنوان یک واحد اداریـاقتصادی در همان آغاز دورهی ساسانی شکل گرفت و تا چند قرن بعد از اسلام به حیات فعال خود ادامه داد.
از میان کورههای پنجگانه فارس، کورههای استخر و دارابگرد تاریخی پیش از ساسانیان دارند. کوره اردشیر توسط اردشیر بابکان شکل گرفت و اندکی پس از آن، کوره شاهپور به نام پسر او به وجود آمد. در اواخر دوره ساسانی بود که کوره قباد هم بدین مجموعه افزوده شد.
هرچند این کورهها به عنوان مبنایی برای تقسیمات دیوانی و انجام امور مالیاتی تا قرنها موجودیت اسمی و رسمی خود را حفظ کردند؛ اما طولی نکشید که در پی غلبه اعراب مسلمان، حیات فعال اقتصادی خود را از دست دادند. در این میان کوره شاهپور توانست دوام بیشتری داشته باشد.
دلیل اصلی بر این امر نیز ضرب سکه به مدت دو قرن پس از فتوح اسلام در این کوره بود. از آنجا که ضرب سکه خود گویای شرایط سیاسی، اداری و فرهنگی یک منطقهی جغرافیایی است و نیز در امور اقتصادی، تجاری و مالیاتی نقشی اساسی بازی میکند، تداوم ضرب سکه در این کوره، از سکههای ساسانی تا عربساسانی و سپس اسلامی را باید نکتهای مهم در شناخت موقعیت تمدنی آن دانست. بر این اساس درک چگونگی پیدایش و تداوم سنگنوشتههای پهلوی، در این خطه روشنتر خواهد شد. بر این امر باید دو عامل دیگر را نیز افزود. اول، مقام و منزلت شاهپور اول در تاریخ دودمانی و سیاسی ساسانیان و دوم، موقعیت کوره شاهپور در جغرافیای ایرانشهر عصر ساسانی.
در مورد منزلت شاهپور اول، نکته مهم آن است که روایات رسمی ساسانی بر این امر تأکید دارند که او تنها پسر اردشیر، موسس سلسله بوده است. همین فرزند نیز جانشین اردشیر شد. بنابراین، هم ادامهی نسل و هم ادامهی حاکمیت ساسانیان از شاهپور است. میتوان گفت که نسبت میان اردشیر و شاهپور چنان است که اردشیر موسس سلسله و شاهپور تثبتکننده و تداومبخش آن به شمار میآید. چنین موقعیتی برای شاهپور از همان آغاز کوششهای اردشیر برای سرنگونی اشکانیان و تأسیس دولت ساسانیان فراهم آمد. روایات ساسانی سهمی ارزشمند برای شاهپور در پیروزیهای اردشیر قایل هستند. نیز در حالی که مهرک نوشزاد، رقیب سرسخت اردشیر و متحد عمده اشکانیان را در هم میشکست، این شاهپور بود که هم قلمرو او را، که بعدها موسوم به کوره شاهپور گردید صاحب شد، و هم آنکه با دختر او ازدواج کرد. هرچند بر اساس روایات ساسانی نقش عنصر تقدیر در این ازدواجِ نه چندان آگاهانه، نقش اصلی دارد، اما باید آن را اشارهای به روند تثبیت اوضاع توسط شاهپور دانست.(2)
اگرچه نمیتوان براساس روایات، حکمی مشخص در مورد پیوند شاهپور از طریق مادر (همسر اردشیر) یا همسر خویش با اشکانیان داشت، اما به هر روی، این روایات نقش خاص شاهپور در فراهم ساختن امکان تداوم عناصر اشرافی جامعهی اشکانی به صورت جدید آن، یعنی اشرافیت ساسانی و نیز حقوق مالکانه او در کورهای که به نامش شکل گرفت را مورد تأکید قرار میدهند.
بر این اساس دربار شاهپور مجمع تمامی فرمانروایان نواحی و خاندانهای کهن ایرانی شد. امری که اردشیر در حصول بدان به مانند او موفق نبود. در نتیجه، میتوان گفت تشریفات و ترتیباتی که در مجلس دربار شاهپور شکل میگرفت، سرمشق نظام سیاسی ساسانیان برای تمام تاریخ آنان گردید. این که تمامی شاهان ساسانی از نسل شاهپور هستند و عموزادگانی از نسل اردشیر ندارند نیز متذکر میگردد که دوره شاهپور را باید آغاز گستردگی نسب ساسانیان دانست. سند تاریخی معتبر در این مورد، نقش برجستههای مفصل و متعددی است که در آثار باستانی کوره شاهپور موجود است.
بدون شک منطقهی شاهپور به موازات استخر، فیروزآباد و دارابگرد، در بر دارنده بیشترین نقش برجستههای ساسانی است. اما از یک جهت با بقیه آنها تمایز دارد. بدین معنی که در همه آن نقشبرجستهها، شاه است و تاجگذاری و یا صحنهای از یک نبرد. اما نقشبرجستههای شاهپور دربردارنده شخصیتهای تاریخی بسیاری است و نمایشگر مجالس شاهانه با جمع کثیری از بزرگان کشور است. لذا بسیاری از خاندانهای کهن ایرانی که در دولت ساسانیان پایگاه و جایگاهی داشتهاند، تصویر نیای بزرگ خود را در نقشبرجستههای شاهپور میدیدهاند. استخری در این باره گزارشی جالب توجه دارد: »در ناحیت شاهپور کوهی هست که تمامت صورتهای هر ملکی و رییسی که از عجم معروف است و آنچه از مقیمان آتشکده و دانشمندان و بزرگان حکمای ایشان مشهور و مذکوراند، در آنجا صورت کرده و قصهها و ایام و حکایات ایشان در کتابها نوشته در آنجا موضوع و مکان آن موضع قومی تعیین کرده نصب داشتهاند که محافظت آنجا میکنند و در شهر ارّجان موضعی هست که به حصنالجص معروف میشود«.(3)
استخری در جای دیگر دربارهی حسنالجص توضیح داده است: »و دیگر حصنالجص و آن به ناحیت ارجان است و تمامت متوطنان و مقیمان آنجا گبرانند و دانشمندان در آنجا کتابهای فرس را درس میگویند.«(4)
این گزارش استخری را پس از مولف ناشناس حدودالعالم، جیهانی در اشکالالعالم و مقدسی در احسنالتقاسیم ذکر کردهاند.(5)
اگر سخن مولف مجملالتواریخ و القصص را در دنبال گزارشهای بالا بیاوریم که گفته است تاریخ شاهان ایران را از بهرام موبد شاهپور گرفته و او نیز با بهرهگیری از بیش از بیست خداینامه این کار را انجام داده بود(6) در مییابیم که کورهی شاهپور در تداوم سنتهای فرهنگی و تاریخی ایرانیان چه اهمیتی داشته است. بدین ترتیب منطقه شاهپور چه در دوره ساسانی و چه دورهی اسلامی به عنوان خانهی قدیم برای دودمانهای کهن و بزرگ ایرانی درآمد. این امر به حفظ سنتهای اجتماعی و فرهنگی ساسانی در این سامان مدد بسیار رساند.
اما جغرافیای کوره شاهپور چنان است که به صورت باریکهای میان نواحی داخلی پارس با دریای پارس قرار دارد. این کوره که از بخشهایی از کوهگیلویه و شاید قسمتی از شمال خوزستان تا ممسنی، شاهپور فعلی، کازرون تا نزدیکی فیروزآباد امتداد مییافت، علیرغم درازای بسیار، پهنای اندک داشت. اما امتداد عمومی شمالیجنوبی آن، برایش نواحی سردسیر و گرمسیر میساخت. در همان حال پربارانترین ناحیه فارس را هم شامل میشد. چنانکه سرچشمه رودهای اصلی فارس که به دریا میریزد از همینجاست. شکارگاههای مهمی نیز داشت. چنانکه جره در جنوبیترین نقطه آن منسوب به بهرامگور است. از کردان فارس (رموم) نیز بخش عمدهای در آن سکونت داشتنهاند، در گرمسیرات آن رمالذیوان (پشتکوه دشتستان کنونی) و شعبه شبانکارگان موسوم به کرزوبیان در شمال آن ساکن بودهاند، قرار داشت.
اینان شبانکارگانی بودند که در کوهگیلویه میزیستند و از طریق شاهپور اول ساسانی نسب خویش را به اردشیر اول میرساندند.(7) حال اگر آثار باستانی شاهپور فعلی را مرکز قرار دهیم، اینجا دربردارنده مرکزیت اداری و سیاسی کوره بود. حال آنکه نواحی کوهستانی و سردسیر شمالی سکونتگاه کردان جنگجوی شبانکاره، نواحی جنوبی و گرمسیری را بیشتر کشاورزان و صنعتگرانی تشکیل میدادند که شغل عمدهی آنان تولید پارچه بود. زوال تدریجی اشرافیت نظامی ساسانی کمکم از اهمیت نظامی کورهی شاهپور کاست.
هرچند شبانکارگان در آخرین تلاش و تکاپوی خویش موجبات زوال کورهی شاهپور را فراهم ساختند، اما رشد روزافزون تولید و تجارت پارچه از یکسو امکان قدرت گرفتن صنعتگران را فراهم ساخت و از طرف دیگر امکان داد کازرون فعلی به جای شاهپور مرکز کوره شود.
جامعهی کشاورزان در نواحی رودخانهای و جلگهای کوره شاهپور اکنون آخرین یادگارهای فرهنگی ساسانیان را پاس میداشتند. تولید عمدهی کتان و کنف و پنبه آنان به وسیلهی صنعتگران به پارچههای معروف به توزی و کازرونی تبدیل میشد و توسط تجار از طریق دریای پارس به اقصی نقاط جهان میرفت. در واقع دو گروه تاجر و صنعتگر از میان همان دهقانان بیرون آمده بودند. دیگر این امکان وجود نداشت که جمعیت روبه رشد در اراضی محدود کشاورزی دشت کوچک شاهپور جای بگیرند.
در هنگام وقوع این تحول، روند اسلامپذیری نیز شتاب بیشتری به خود گرفت. آمدن شیخابواسحاق، معروف به شیخ مرشد به کازرون در این احوال صورت گرفت. دو گروه صنعتگران (شهریان) و بازرگانان با خانقاه او پیوندی مشخص یافتند. در حالی که حکمران زردتشتی کازرون با او مقابلهای ناموفق داشت.(8) شیخابواسحاق با موفقیت بر تعداد مسلمانان افزود و خانقاه او از یک سو با کمک رباطهای متعددی که در سراسر کوره شاهپور و نواحی پیرامون آن داشت به توسعهی تجارت کمک میکرد، از سوی دیگر به شکلگیری یک جامعه ایمانی و اقتصادی در کازرون کمک میرساند که تولید اصلی آن یعنی پارچه با کیفیت عالی و امانتداری کامل به هرجا صادر میشد. سرانجام آنکه خانقاه مرشدی نهاد قضایی جدیدی به شمار میآمد که بر جای آتشکدههای شاهپور(9) و دادین مینشست.
آتشکده دادین با نام »فراز مرا آور خدایا«از زمانی مهرنرسی وزیر بهرام پنجم (گور) سابقه داشت.(10) این آتشکده بر سر راه کازرون به سیراف واقع شده بود و تا مدتها مهمترین کانون حفظ فرهنگ قدیم در منطقهی کازرون محسوب میشد. اما مقدسی که در آغاز قرن پنجم از فارس دیدن کرده است، مینویسد که کازرون جای شاهپور را گرفته است.(11) این امر گویای تحولی اساسی در تاریخ کوره شاهپور به شمار میآید.
این تحول در واقع هم فرهنگی و هم جغرافیایی بود. شاهپور با فرهنگ ساسانی جای خود را به کازرون با فرهنگ اسلامی میداد. اما این تحول هنگامی صورت میگرفت که امکان تداوم عناصر زبانی و فرهنگی ایرانی وجود داشت. از همین روست که عبارت مندرج در سنگ قبرها که »بهشت بهر باد«تاکنون در فرهنگ شفاهی مردم منطقه شنیده میشود.
پينوشت: -------------------------------------------------------------------------------------
(1) در موره حدود کورهی شاهپور و تحولات آن به اثر گرانقدر استرنج با عنوان سرزمینهای خلافت شرقی مراجعه کنید. استرنج، گای، سرزمین خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان. ص283 به بعد. نیز چون ابواسحاق ابراهیم استخریف مسالک و ممالک، ص101ـ102. ابن بلخی، فارسنامه، به تصحیح استرنج، و توضیحات رستگار فسایی، ص341به بعد. منابع جغرافیایی تاریخی همچون حدودالعالم. صورهالارض، نزههالقلوب، مسالک و ممالک ابنخردادبه. و نیز منابع بعدی چون: جغرافیای تاریخی فارس، نوشتهی شوارتس؛ و نزههالخبار خورموجی و فارسنامه ناصری نوشتهی میرزا حسن فسایی نیز در این باره مطالب بسیاری دارند.
(2) همهی منابع تاریخی و حماسی که به تاریخ ساسانیان پرداختهاند، داستان در وجود آمدن شاهپور و چگونگی به سلطنت رسیدن وی را نوشتهاند. از آن جمله کارنامه اردشیر بابکان و نیز شاهنامه که بر اساس همین کارنامه اخبار شاهپور آورده است. فردوسی میگوید که اردشیر با دختر اردوان اشکانی ناخواسته ازدواج کرد و سپس چون از راز او مطلع شد، در حالی که حامله بود، به قتلش فرمان داد. اما وزیر چنین نکرد و با تدبیری حکیمانه دختر را مخفی ساخت تا آنگاه که شاهپور را بزاد. چون شاهپور بزرگ شد، موبد راز بر اردشیر بگشود و اردشیر خوشحال شد که پسر و جانشینی دارد. شاهپور در جوانی دختر مهرک نوشزاد را گرفت که فرزندش هرمز از او متولد شد. ر.ک: شاهنامه، تصحیح ژولمول، ج2، صص1033 تا 1042. تقریباً همه مورخان چون طبری، ابنثیر، یعقوبی و ابنمسکویه این داستان را با تفاوتهایی نقل کردهاند.
(3) استخری، ابواسحاقابراهیم، ممالک و مسالک، ص141.
(4) همان، ص104.
(5) مولف ناشناس، حدود العالم من المشرق الی المغرب، ص378. و جیهانی، ابوالقاسم بن احمد، اشکالالعالم، ص122. و مقدسی، ج2/ ص682.
(6) مولف ناشناس، مجملالتواریخ و القصص. بیتا، صص3 و 21.
(7) در مورد رمهای فارس (زم) و نیز اقدامات آن دسته از آنها که جزو شبانکارگان بودهاند، ر.ک: ابنبلخی، پیشین، همان صفحات.
(8) کتاب ارزشمند فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه در خصوص احوال و آثار و اقدامات شیخابواسحاق کازرونی و نقش مهمی که در تحول آن منطقه از یک جامعه زردتشتی به اسلام داشت، مهمترین منبع به شمار میآید و در بردارنده نکات بسیاری در این باره است. ر.ک: محمودبنعثمان، فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه، به تصحیح ایرج افشار، انتشارات انجمن آثار ملی، تهران، 1359.
(9) در مورد آتشکده شاهپور، مسعودی مینویسد که این آتشکده نزد مردم احترام بسیار داشته است. مسعودی، مروجالذهب، ج2، ص605.
(10) در مورد اقدامات مهرنرسی و اقدامات فرزندانش، کریستینسن توضیحات مبسوطی داده است: کریستینسن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ص128. و بسیاری صفحات دیگر.
(11) مقدسی، پیشین، ص.6ـ645.
منبع: کتیبههای پهلوی کازرون / سیروس نصرالهزاده. تهران: کازرونیه، 1385
باز چاب: هفتهنامه بیشاپور، شماره 143، صفحه 5