پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

به‌روز شده در: ۰۳ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۳
کد خبر: ۱۲۷۳۴
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۱:۵۳
آيت الله پيشوا:
آمدن من اتفاقاً همزمان شد با آمدن آقاي آزمون (كه ظاهرا براي ساكت كردن مردم آمده بود). در صورتي كه من هرگز ايشان را ـ حتي تا زمان اعدامش ـ نديده بودم.
عمادالدين شيخ الحكمايي: دو سال پيش توفيقي دست داد تا در شيراز به خدمت شادروان پيشوا برسم و آثار كازرونيه را به ايشان معرفي كرده و براي انجام مصاحبه براي مجموعه گفت و گو با چهره‌ها از ايشان دعوت كنم. با اشتياق پذيرفتند و في المجلس سؤالاتي كلي مطرح و مكتوب شد. در سفر دوم نيز نكات و مطالبي افزوده شد اما هنوز حجم لازم براي انتشار را نيافته بود و من مترصد فرصت ديگري براي تكميل اين گفت و گو بودم كه ....

 

سيد احمد پيشوا

متولد :        15/ آبان / 1317

درگذشت:   23 / بهمن/ 1384

 

تأليفات

1379        شهيد عدالت (امام علي)، شيراز، انتشارات نويد.

1380      خالي بر گونة انسان (تفسير سورة لقمان)، شيراز، انتشارات نويد.

1384      بر ساحل نيل، شيراز، انتشارات نويد. 

 

لطفاً دربارة تاريخ و محل تولد خود بفرماييد؟

من در 12 صفر 1350 برابر با 15 آبان 1311 در محلة مصلاي کازرون متولد شدم. خاندان ما اصالتاً از سادات طباطبايی عراق و از نسل سيد مهدی بحرالعلوم هستيم.

 

پس قاعدتاً نام خانوادگي شما بايد بحرالعلوم مي‏بود و نه پيشوا.

بله، اما علت اين تغيير آن بود كه وقتي رضاشاه مي‏خواست نيروي هوايي را تأسيس كند از متمولين كشور تقاضاي كمك كرد و چون مرحوم پدرم هم از ملاكين بزرگ بود، وآنچنان كه مورد نظر بود، به شاه كمك نكرد، با فشارهاي حاكم وقت، به بهانة اين كه اين نام عربي است و بايد نامي فارسي انتخاب كنيد، نام خانوادگي را در سال 1318 عوض كردند. توضيح اين تغيير در برگ آخر شناسنامه هم ذكر شده است.

 

آيا شما شجره‏ای هم از نسب خود در اختيار داريد؟

البته اين شجره نسبتاً روشن است. پيش‏تر در كتاب گنجينة دانشمندان (تأليف: شيخ محمد رازي، جلد 9) ذكر شده و اخيراً هم در کتابی با عنوان جريدة النسب لمعرفه من انتسب الی خير أب (تأليف محمدحسين حسينی جلالی، چاپ شيکاگو), نسب اين‏جانب چنين ذکر شده است: السيد احمد (1350 ق)بن محمدصادق‏بن حسن‏بن محمدباقربن مهدی‏بن عبدالحسين‏بن السيدمهدی بحرالعلوم.

جدّ من سيد باقر، ساکن کازرون بوده و سه فرزند ذکور داشته است به نامهای:

1. سيد محمد علم‏الهدی

2. سيدحسن که امام مسجد نو کازرون بوده و در سال 1325ش درگذشته است.

3. سيد مهدی که پدر خاکسارهاست.

و عموهای من:

1. سيد محمدعلی مجتهد طباطبايي که ساکن بوشهر و آبادان می‏شود.

2. سيد محمدباقر طباطبايي، پدر خانم آقای شيخ لطف الله توکلی و آقا سيدمحمود طباطبايي است. سيدمحمود (نجفی) داماد آقا سيد محمدباقر (همريش آقا شيخ لطف‏الله)

3. پدرم سيد محمدصادق

4. سيد هاشم

5. سيد محمد رضا شريعت‏مدار

6. سيدمحمد که در سن جوانی درگذشته است

چهار دختر هم داشته است. به نامهای: فاطمه، حشمت، خديجه (عمة پدري آقاي شريعتمدار) و مادر سيدآقابزرگ

 

شما كار تحصيل را از كي و نزد چه كساني آغاز كرده‏ايد؟

ابتدا نزد مادرم و نيز شادروان پدرم، تحصيل را آغاز کردم.

 

پس مادر هم با سواد بودند. ايشان از كدام خانواده بودند؟

مادرم از خاندان مظفری بود. به ياد دارم روزی در خانه شعری از نسم‏شمال را می‏خواندم و به غلط قافية شعری را " گوش شنو! اَکو" می‏خواندم. پدرم در حال کشيدن قليان بود. غلط‏خوانی من ذهن او را نيز مشوش کرد و چند بار تکرار کرد" گوش شنو! اکو " مادرم وقتی اين‏جمله را از ما شنيد داد زد که بی‏سوادها " گوش شنوا  کو؟ " خدايشان رحمت کناد.

در سن 6 سالگی به مکتب‏خانة آشيخ عبدالرحيم محقق رفتم که در امام‏زاده ابافتح تشکيل می‏شد. در سن هفت‏سالگی به دبيرستان شاپور رفتم و پس از امتحانی که توسط آقاي كشفي از من گرفته شد، در کلاس چهارم ثبت‏نام شدم. معلم اين کلاس، آقای محمدحسن شريعت(پدرزن آقاي عبدالرسول شهيم) فرزند حاج ملاعبدالرحيم فقاهت بود. در آن زمان مرحوم روح الله کشفی رييس فرهنگ کازرون بود. ايشان اصالتاً استهباناتی بود و فرزندی به نام ريحان الله داشتند. نوة ايشان دکتر احمد کشفی است.

کلاس ششم را که تمام کردم، هنوز دوازده‏ساله نشده بودم. به همين دليل، اجازة تحصيل رسمی نداشتم و کلاس هفتم را مستمع آزاد می رفتم. در سال 1324 که برای اولين‏بار در کازرون کلاس نهم تشکيل شده بود، من کلاس نهم را خواندم و تمام کردم.

در اين سال از ادارة فرهنگ شيراز آمدند و گفتند که اگر دانش آموزان تعهد می دهند که به دانشکده پزشکی بروند کلاس 11 و 12 را هم در کازرون تشکيل می دهيم.

 

از همکلاسی هايتان چه کسانی را به خاطر داريد؟

از همکلاسی‏های شاخص می‏توانم از آقای محمدحسين هنرور (ساکن کانادا), عنايت الله بهزادی، نوة  حاج ملا عباس‏علي روحانی ( که پسر بزرگش محمدجواد روحانی, بزّار بود ) و اکنون ساکن تهران است؛ و آقای دهقان ( شريف‏همايون) نام ببرم که ايشان هم به گمانم ساکن تهران باشد.

اين چندنفر در آن زمان به آبادان رفتند و برخی در هاسپيتال ( بيمارستان ) کار می کردند.

 

چه شد که به علوم حوزوی روی آورديد. و در چه سالی به عراق رفتيد؟

پدرم با رفتن ما به آبادان موافق نبود و مرا در سال 1325 به عراق فرستاد. ابتدا نزد سيد عبدالصاحب طباطبايي ( پسر عمويم ) به نجف رفتم. در ابتدا، غربت اثر زيادی بر من گذاشت ولی پس از انس گرفتن با محيط نجف، شبی در خواب ديدم که به کازرون آمده‏ام. از شدت ناراحتی از خواب برجستم و چون ديدم در مدرسه وسطای مرحوم آخوند خراسانی هستم, آرام خوابيدم.

 

آيا ديگر دروس رسمی را ادامه نداديد؟

چرا, هم‏زمان با تحصيل علوم دينی به صورت داوطلبانه و آزاد توانستم از دبيرستان علوی بغداد ديپلم بگيرم. با توجه به نياز زمانه و برخوردی که در نجف با طلبه‏های هندی و پاکستانی داشتم ـ و آنها معمولاً فارسی و عربی نمی‏دانستند ـ زبان انگليسی را هم آموختم و ادامه دادم.

 

آيا در نجف کازرونی ديگری هم بودند؟

اول مي‏توانم از آقا شيخ علي دواني(ساكن تهران) نام ببرم كه با آنكه بسيار جوان بودند، در مدرسة سيد، درس الكبري في المنطق مي‏گفتند و من در اين درس شركت مي‏كردم. غير از ايشان مي‏توانم از خانوادة عزلتی که اهل محلة چابی بودند نالم ببرم. شيخ محمد ابراهيم عزلتی و فرزندان او شيخ محمد (که اکنون در نهاوند است) و ديگری شيخ علی (که به گمانم ساکن تهران است) و برادر ديگر ايشان، شيخ اسماعيل که حدود بيست سال پيش در تهران مرحوم شد.

 

اساتيد شما چه کسانی بودند؟

پس مرحوم پدرم، در کازرون از مرحوم آشيخ لطف الله توکلی, می توانم ياد كنم و بعد از استاد برجستة مقدمات، مرحوم شيخ محمدعلی مدرس افغانی. بعد از اتمام لمعتين در نزد آقا شيخ مجتبی لنکرانی، رسائل، مکاسب و کفايه را نزد آقا ميرزا حسن يزدي، آقای شيخ محمدتقی آل‏راضی و ميرزا باقر زنجاني خواندم.

در درس خارج هم از درس آيت الله سيدمحمد روحانی قمی(و در اين درس با مرحوم سيدباقر صدر همدرس بودم), بعد، آيت الله حکيم در فقه، و تمام مراحل اصول را نزد آيت الله العظمی خويي خواندم. من و آقای مکارم از شاگردان برجستة آيت الله خويي بوديم.

 

اجازات شما از چه کسانی است؟

من از آيت الله خويي, آيت الله سيدمحسن حکيم , و آيت الله ميرزا عبدالهادی شيرازی، آيت‏الله سيدجمال‏الدين گلپايگاني و آيت الله امام خميني اجازه دارم. (مرحوم شهيد مطهري وقتي اجازة امام را ديدند، فرمودند من تا به حال اجازه‏اي به اين خوبي و دامنه‏داري از امام نديده‏ام). از مرحوم شيخ‏آقابزرگ تهراني(صاحب الذريعه) هم اجازة روايت دارم.

 

شما چه سالی به کازرون برگشتيد و به چه فعاليتی مشغول شديد؟

من در سال 1338 به کازرون برگشتم. ابتدا در ساختمان قديم مسجد نو صبح و ظهر نماز می خواندم و نماز مغرب و عشا را پدرم می‏خواند. و من شبها به مسجد حسيني(خيابان شريعتي فعلي) می‏رفتم.

 

وضعيت مساجد شهر و ائمة جماعات چه‏گونه بود, چه کسانی ديگری نماز می‏خواندند؟

آن‏زمان مشهورترين و بهترين مساجد و نمازهاي شهر نماز آيت‏الله شيخ لطف‏الله توكلي در مسجد امام‏زاده بود. پدرم آيت‏الله پيشوا نيز در مسجد نو و مرحوم آقا آيت‏الله شيخ عبدالكريم مختاري در مسجد بي‏بي طوطي و سپس در مسجد مدرسه نماز مي‏خواند. مرحوم بهجت‏العلما بحراني نيز در مسجد شيخ اقامة جماعت مي‏كردند. خدايشان بيامرزاد.

 

به نظر خود شما مهمترين اقدامتان در کازرون چه بوده است؟

به ياد دارم در يكي از روزهاي ماه رمضان، پس از نماز ظهر و عصر، وقتي مشغول سخنراني بودم و جمعيت بسياري نيز حضور داشتند، ضلع شرقي شبستان مسجد فرو ريخت. اين مسئله موجب شد تا با کمک و همت مردم ساختمان قديم تخريب و مسجد نو از نو ساخته شود در ضلع شرقي مسجد هم آب‏انباری قديمی موسوم به آب‏انبار ميرعبدالله بود, شبها خودم و گروهي از مردم آثار مخروبه (ناغله‏ها) را در آب انبار مي‏ريختيم و سطح آن را بالا آورديم. بعداً همان‏جا کتاب‏خانة قائم را تأسيس کرديم که در آن‏زمان از کتاب‏خانه‏های مهم شهر، به‏ويژه در حوزة کتابهای مذهبی و انقلابی بود. در کار بازسازي مسجد هم نوآوري‏هايي انجام شد. مسجد نو اولين مسجد آجر و کاشی کازرون است و اساتيد شيراز و اصفهان را برای همکاری دعوت کرديم.

 

آيا تاريخ احداث و قدمت مسجد نو را مي‏دانستيد؟

نه. اين مسجد ويژگي خاصي نداشت و چنان كه گفتم درحال تخريب بود.

اما در اين مسجد كتيبة تاريخي وجود داشت كه در جريان نوسازي مسجد شكسته شده و نيمي از آن از بين رفته است. اين كتيبه نشان مي‏دهد كه بناي مسجد در سال 1017 تعمير شده است. و نشان مي‏دهد كه مسجد تاريخي كهن‏تر از دورة صفوي داشته است. ظاهراً در آن زمان به موضوع مهم معماري مساجد و پاسداشت معماري سنتي كه جزيي از هويت بومي و مذهبي هر منطقه است، توجهي نمي‏شد. از شما اجازه مي‏خواهم تا نظر شخصي خودم را در بارة اين اقدام بيان كنم. اين نوآوري باعث شد تا سريعاً مورد تقليد قرار بگيرد و عناصر غير بومي وارد معماري ساده و بي‏تكلف مساجد كازرون بشود. و البته ادامة اين روند آن شد كه اكنون فقط دوسه مسجد از دستبرد اين نوآوريها در امان مانده كه اگر براي حفظ آنها هم اقدامي جدي صورت نگيرد، اين نمونه‏هاي ارزشمند كه نشان از مساجد ساده و بي‏تكلف صدر اسلام دارد نيز به‏زودي از بين خواهد رفت.

اما آن مساجد قديم با آن ستونهاي بزرگ كه عملا بخش عمده‏اي از فضاي مسجد را مي‏گرفت شايد با نيازهاي زمان همراه نبود.

 

شما ظاهراً در قضية تأمين آب شرب مردم و بهداشتي كردن آن هم تلاشي داشتيد. لطفا در مورد اين اقدام هم توضيح بفرماييد!

به خاطر وضعيت بد آب شرب مردم كه در واقع همان آبي بود كه هم در آن شنا مي‏كردند و خود را مي‏شستند و هم در آب بردك‏هاي بين راه، رخت و ظروف را مي‏شستند و بديهي بود كه اين آب آلوده چه بيماريها و گرفتاريهايي را در آن زمان براي مردم ايجاد مي‏كرد، با همکاری آقای غلام‏حسين اميرعضدی که در دارايي کازرون بود و نيز آقای حسن فرهمند, شرکت سهامی کوثر را تأسيس کرديم و در ميدان خيرات با حفر چاهی عميق، آب را به مخزنی هدايت کرده و بخش قابل توجهی از محل را لوله کشی کرديم.

 

از طرف ديگر به منظور احداث گورستان، با همت مردم شهر 300 هزار متر زمين در منطقه سنگ‏بريده با عنوان باغ فردوس خريداری شد.  وقف‏نامة اين قطعه‏زمين به خط آقای آقا شيخ لطف‏الله توکلی است. البته اكنون به خاطر توسعة شهر و مشكلات بهداشتي، چون ايجاد گورستان در اين منطقه به مصلحت نبود، اكنون به ايجاد دانشكدة فني‏حرفه‏اي اختصاص يافته است و در حال انجام است.

 

اوضاع اجتماعی و فرهنگی کازرون در آن دوره چگونه بود؟

مهمترين مشکل کازرون در آن دوره ( دهه چهل ) اختلافات شديد محلی بود. اين اختلافات به‏ويژه در ايام عزاداری و مواقع انتخابات انجمن شهر و انتخاب وکلا بروز بيشتری پيدا می کرد. اصلاً اهالی اين محل با محل ديگر هيچ رفت و آمد و مراوده‏ای نداشتند. برای رفع اين مسئله در شب‏های پنج‏شنبه و جمعه، جلساتی در تفسير و اخلاق تشکيل داده شد به گونه‏ای که هر هفته اين جلسه در يکی از محلات شهر تشکيل می شد. با اين کار تلاش کردم تا ميان مردم شهر و به‏ويژه جوانان ارتباط بيشتری ايجاد شود و از دامنه اختلافات کاسته شود. این جلسات تا آخرين سالهايی که در کازرون بودم ادامه يافت.

 

آيا شما پس از بازگشت به ايران؟ باز هم با امام در ارتباط بوديد؟

بله در طي چند سفري كه به عتبات داشتم، چند بار با ايشان ملاقات كردم.

 

آيا اين ملاقاتها جنبةْ سياسي و انقلابي هم داشت؟

خير، بيشتر از سر ارادت من به شخص ايشان به عنوان يك استاد بود.اما به گمانم من اولين کسی بودم که مردم شهر را متوجه آيت‏الله خمينی کرده و در مسجد فتواهای ايشان را با عنوان حاج‏آقا نقل کرده و غالب مردم و جوانان را به تقليد از ايشان سوق دادم. و همين امر باعث شده بود كه توجه جوانها و بچه‏هاي انقلابي به اين جلسات جلب بشود.به ياد دارم يك‏بار مقايسه‏اي ميان اوضاع آن روز با هارون الرشيد و امام موسي‏بن جعفر(ع) كرده بودم.آقاي غلام‏حسين فخري تماس گرفتند كه مي‏خواهيم به ديدار سرهنگ منصوري، رييس شهرباني برويم. و ايشان در ضمن صحبتهايش به من اشاره كرد كه «نه ما هارون الرشيديم و نه شما موسي‏بن جعفر!» 

 

شايع است كه در سال 1357  در جريان انقلاب، شما يك‏بار با استاندار وقت، آقاي آزمون كه بعد از انقلاب اعدام شد، به كازرون آمده‏ايد. آيا اين موضوع صحت دارد؟

پس از غوغاي مسجد نو كه در جريان آن چند نفر شهيد و زخمي شده بودند، نظر به تماسهاي مكرر هم‏شهريان و از جمله آقاي حاج محمد معنويان، با صلاح‌‏ديد آقاي بهاءالدين محلاتي به همراه همين آقاي اميني (حاضر در جلسه گفت‏وگو) به كازرون آمده و در مسجد نو سخنراني كردم. آمدن من اتفاقاً همزمان شد با آمدن آقاي آزمون (كه ظاهرا براي ساكت كردن مردم آمده بود). در صورتي كه من هرگز ايشان را ـ حتي تا زمان اعدامش ـ نديده بودم.

 

شما چه سالی ازدواج کرديد. لطفاً درباره خانواده و فرزندان نيز توضيحی بفرماييد؟

من در سال1334 با دختر خاله‏ام كه از خانوادة گلشن محلة بالا بود ازدواج کردم و اکنون دارای پنج فرزندم:

1. اشرف السادات, متولد نجف اشرف ( همسر مهندس محمد هادی پذيرايي شيرازی )

2. سيد علی پيشوا، سرپرست بنياد قرض الحسنة مهدی که خود بانی آن بوده‏ام.

3. دکتر سيد عبدالهادی پيشوا که در کازرون آزمايشگاه دارند و الحمد لله بسيار موفقند.

4. سيد مجتبی پيشوا، دکتر در حقوق بين الملل ساکن ون‏کور کانادا.

5. الهام پيشوا، فوق ليسانس اقتصاد، شلغل در سازمان تامين اجتماعی

 

شما كی به شيراز مهاجرت کرديد و علت اين مهاجرت چه بود؟

در سال 1348 برای چند ماه اقامت تابستان به شيراز آمدم و شب‏ها نماز جماعت را در مسجد جامع نو ( شهدای کنونی ) برگزار می کردم. در اين ميان آيت الله سيد حسين يزدی که سالها امام راتب جماعت مسجد بود, بيمار شد و از من تقاضا کرد که در ايامی که در شيراز هستم , اقامه جماعت کنم پس از مدتی که من در شب‏های شنبه در مسجد سخنرانی می‏کردم و مردم بسياری شرکت می‏کردند ايشان برخاسته و فرمودند: " اگر در سن جوانی هم بودم , شما بيش از من شايستگی امامت اين مسجد را داشتيد چه رسد به اکنون که پير و بيمارم. من ديگر به مسجد نمی آيم ".در اين بين تعدادی از مردم کازرون برای رمضان همان سال با تعدادی اتوبوس به شيراز آمدند و از مرحوم آيت‏الله محلاتی تقاضای بازگشت مرا به کارون کردند. من طبق دستور ايشان ماه رمضان را به کازرون رفتم و پس از آن به شيراز مراجعت نمودم.

در ابتدا اقدام به تعمير شبستان مسجد نو و تأمين فرش و سيستم صوتی نمودم و از اجتماع مردم در رمضان و شبهای شنبه(؟) استفاده کرده , اقدام به سنگ فرش مسجد و تغيير درب‏ها نمودم.

پس از انقلاب بر اثر اختلافات محلی و برای جلوگيری از بلوا, مسجد نو را ترک کردم و اقدام به تأسيس اين مکان ( بيت‏المهدي) نمودم که شامل 3 سالن , يکی 800 متر و دو 350 متری است.

اين‏جا قبلاً تاق شمشيرگرها بوده است و خانه سيدعلی‏محمد باب. و به اصطلاح کعبة بهايي‏ها همين‏جا قرار داشته است. تمام خانه‏های اطراف هم طبق وصيت باب بايد خريداری می‏شده تا بيت مبارک با 19 درب ساخته شود. به مرور تمام خانه‏های اطراف را خريده و تخريب کرده به ساختمان بيت‏المهدي اضافه نمودم. اکنون اين‏جا 30 طلبه دارد و خودم هم تا پيش از بيماری چشم و جراحی آن، كفايه و رسايل و مكاسب تدريس مي‏كردم.

در ماههاي رمضان تمام سالن پر مي‏شود و در حياط هم چادر زده مي‏شود و بحمدالله استقبال مردم بسيار چشمگير است.

 

1. همکاری در ساخت بزرگترين بيمارستان قلب به نام بيمارستان قلب کوثر با پرداخت مبلغ چهل ميليون تومان در سال 1370.

2. احداث صندوق قرض‏الحسنه در خيابان لطف‏علي‏خان زند از سال 1355 تأسيس شد و تا كنون ادامه دارد.

 

شما غير از علوم ديني و كتب حوزوي در چه زمينه‌‏هايي مطالعه داريد؟

 در سالهاي اخير مطالعاتي به‏خصوص درباب موضوع اسلام و دموكراسي داشته‏ام.

آيا به نظر شما ميان اين دو مقوله سازگاري وجود دارد؟

نه، به نظر من نمي‏توان ميان اين دو، يعني حكومت مردم بر مردم كه بنا به خواست مردم تغييرپذير است، و آن هم انساني كه به نص صريح قرآن در گمراهي و خسران است و حكومت خدا كه داراي احكامي ثابت و لايتغيّر است جمع كرد.

 

 سفرهاي خارج از ايران

1357 سفر سوريه و سفر لبنان به دعوت امام موسي صدر. حج عمره. مصر(قاهره، يك ماه)، آمريكا(شيكاگو، كسكمير، نيويورك)

1358 پاكستان(كراچي، اسلام‏آباد، لاهور)، كانادا از راه انگلستان(سه‏ماه)

1360 كانادا(سه ماه)، هلند،آمستردام

1362 كانادا، آمريكا(لس‏آنجلس، سياتل، ساندياگو)

1364 كانادا

1378 كانادا و اروپا

1384 هند(استان مركزي، 20روز)
نویسنده: عمادالدين شيخ الحكمايي
مطالب مرتبط :
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
شجاعی از کوی مصلی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۳۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۴
0
1
خدا ایشان را و پد و پدرانشان را رحمت کند ، وقتی خدمات چهل سال پیش آیت الله سید احمد پیشوا را میبینم (تعمیر مسجد ؛ سالن جنب مسجد، راه اندازی صندوق ذخیره قائم؛ ولوله کشی آب آشامیدنی برای کوی مصلی و .... ) متوجه میشویم که ایشان چقدر افکارشان جلوتر از زمانه بوده
محمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۵۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۴
0
0
... برو توبه کن که وقتی ایشان به کازرون اومدن هووش کردی
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۱/۱۰
اذان صبح
۰۵:۳۵:۳۴
طلوع افتاب
۰۶:۵۵:۴۵
اذان ظهر
۱۳:۰۸:۲۸
غروب آفتاب
۱۹:۲۰:۲۶
اذان مغرب
۱۹:۳۶:۲۸