|
دارم خون می دم انگاری
نه با رگهام با کِلکم
دارم دور تو می گردم
دارم دور تو می پلکم
زدن چش زخم به باغ ِ
چشای سبز زیتونت
پر از نعش عروسکها
پر از خونه خیابونت
می خوام یه طنز بنویسم
یه طنز تلخ کافوری
که معلوم نیست بهرامش
کجا رفته کدوم گوری
که روشن نیست داودش
ستاره ش رو به کی داده
سلیمانش کجا مونده
که مُلکش طعمه ی باده
اگر چه طنز من داغ ُ
پر از باروت و آتیشه
ولی دقت کنی حکمن
کمی هم خنده قاطیشه
نمونه ش اینکه گوش می دی
«نوار غزه»رو عمری
کلاغا می رسن از راه
نوارت میشه بی قمری
نمونه ش اینکه می گیرن
«حقوق» از دست شیطونا
ولی درد «بشر» دارن
همین کمتر ز حیوونا
نمونه ش اینکه می بینی
رو دست زخم هر کودک
به جای جورچین و منچ
نمک پاشیده یه موشک
نمونه ش اینکه می بینه
فقط طفلا رو طیاره
به این کلّاش کودک کش
چی باید گفت جز آره...
آره تبریک هم داره!
رو آدم گاوبندیتون
به گرگ نسل, نائل شد
مقام گوسفندیتون
آره تبریک هم داره!
به فکر أرض موعودین
تن بیت المقدس رو
به خون غصب آلودین
شده ننگ عرب اونی
که چشمو رو «رفح» بسته
عرب قلاده رو گویا
به جای سر به ته بسته
رها کن این جماعت رو
که هی درد شکم دارن
به زیر بار این شطرنج
همیشه مهره کم دارن!
می خوام یه طنز بنویسم
یه طنز تلخ و بامزه
که حرف آخرش اینه:
تحمل کن بازم غزه!