پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

شخصيت ها / علمای شیعه / علی دوانی / متن / از نگاه دیگران / جلوه‌اي ازاخلاق محمدي (ص)

 

 ۱- قوه درك و حافظه خدادادي
 
    يكي از توفيقاتي كه شامل حال استاد بزرگوار بود، حافظه فو ق العاده ايشان بود كه از ناحيه خداوند متعال به ايشان عنايت شده بود، به طوري كه به محض سؤال بلافاصله جواب در محضرشان حاضر بود و درحقيقت، يك پشتوانه علمي زنده و پويا در اختيار عالم تشيع بود و به واسطه اين توفيق خدادادي بود كه تأليفات و تصنيفات فراواني در حدود ۱۱۰ كتاب با موضوعات مختلف به جامعه علمي تحويل داد. يكي از مواردي كه بسيار اعجاب انگيز جلوه مي نمايد نگاهي به زندگاني و خاطرات خودشان است با عنوان نقد عمر (در ۲ جلد) كه خود نيازمند حافظه اي بسيار قوي است. ضمن اين كه در اين كتاب زندگاني استاد فقيد از بدو تولد تا اواخر عمر شريفشان ترسيم شده است. علاوه بر آن، خود يك دوره كامل اطلاعات تاريخي در مورد علما، امكنه، ازمنه و تصاوير و كتب اسلامي براي استفاده علاقه مندان به علم تاريخ است.
 
    ۲- پشتكار و اراده استاد
 
    نيروي اراده و پشتكار حضرت استاد وصف ناپذير بود. با اين كه در اواخر عمر شريفشان همسر محترمه خود را از دست داده بودند و تأثرات روحي بسيار شديدي را متحمل مي شدند و از طرفي به دليل كهولت سن و ناتواني جسمي و نقاهت مرتب نيازمند مراقبت ويژه بودند، با اين وصف هجوم مصيبت ها و آلام و درد ها نتوانست ذر ه اي در نيروي اراده و پشتكار ايشان اثرگذار باشد و حضرت استاد همچنان كار اصلي خود را كه همان تحقيق و تأليف و تصنيف بود، با اتكال به خداوند متعال تا آخرين لحظات عمر شريفشان ادامه دادند.
 
    ۳- صراحت لهجه و بيان شيوا به همراه قلم روان
 
    كمتر عالِمي پيدا مي شود كه علاوه بر اهل قلم و اهل تحقيق بودن، همزمان خطيب توانا و سخنور حرفه اي باشد و بحمدا. . . حضرت استاد از اين موهبت الهي برخوردار بود، به طوري كه اگر كسي براي نخستين بار در مجلس سخنراني ايشان حضور پيدا مي كرد، در همان لحظات اول مجلس، مجذوب استاد مي شد و يا اگر براي نخستين بار چشمش به يكي از تأليفات مرحوم مي افتاد، ديگر خواندن كتاب هاي آن بزرگوار يكي از عادت هاي ترك نشدني براي او مي شد.
 
    ۴- آراستگي ظاهر و طرز پوشيدن لباس
 
    يكي از مواردي كه حضرت استاد به آن توجه ويژه و تأكيد فراوان داشتند، آراستگي ظاهر و پوشيدن لباس تميز و خوب بود. بعضاً مي فرمودند كه مردم چه گناهي كرده اند كه با قيافه نتراشيده و غيرآراسته و بدون عطر در مقابل آن ها ظاهر بشويم و هميشه سعي مي كردند در محافل عمومي و مجالس، تميز و آراسته ظاهر بشوند و همين امر باعث مي شد كه خيلي ها تحت تأثير اعمال و كردار و سخنان حضرت استاد قرار گيرند.
 
    ۵- ميهمان نوازي و دست و دل بازي استاد
 
    حضرت استاد در اطعام و احسان و ميهمان نوازي در ميان علماي هم عصر خود بي نظير و بي بديل بود و واقعاً از عمق جان دوست داشتند كسي كه مهمان است به نحو احسن پذيرايي شود و اجازه نمي دادند كه مهمان در منزل ايشان معطل و بي كار شود و در كنار آن، با قيافه شاد و انبساط وجه با صحبت هاي شيرين علمي و اخلاقي و تاريخي شور و نشاط دو چندان به محفل مي بخشيدند و حقيقتاً دوستاني كه در محضر ايشان بودند، هرگز دوست نداشتند مجلس و منزل را ترك نمايند و بعضاً يك ديدار كوتاه با ايشان به همين دليل ساعت ها طول مي كشيد.
 
    ۶- برخورد و اخلاق منحصر به فرد ايشان
 
    هر موقعي كه خدمت ايشان شرفياب مي شدم، پس از معانقه و احوالپرسي گرم با ذكر نام همه اعضاي خانواده، جوياي احوال آن ها مي شدند و اين يكي از رمز هاي موفقيت ايشان در جلب محبت و جذب افراد به سوي خودشان بود، به طوري كه اين برخورد ايشان مورد توجه افراد قرار مي گرفت و به حضرت استاد علاقه مند مي شدند.
 
    ۷- احترام به علم و عالم
 
    ايشان با تمام وجود احترام ويژه اي براي اهل علم قائل بودند و جالب اين كه اين احترام مختص به يك عالم مذهبي و روحاني نبود. اگر متوجه مي شدند كه يكي مهندس راه و ساختمان يا پزشك يا خلبان و . . . است، براي آن ها هم احترام قائل مي شدند و مي فرمودند: تمام علوم منتهي به علم الهي مي شود. بنابراين همه مقدس اند و احترام عالم يك فريضه است.
 
    ۸- توصيه اكيد نسبت به احترام والدين
 
    يك روز از ايشان سؤال كردم: چرا اين قدر در مورد احترام به والدين بويژه مادر سفارش مي فرماييد؟
 
چشمان استاد پر از اشك شد. با همان حالت بغض فرمودند: خداوند متعال بعد از خودش مهربانتر از والدين به ويژه مادر خلق نكرده است و بعد فرمودند: من مدتي در نجف اشرف نقاهت داشتم. خبر مريضي ام را در آبادان به مادرم رسانده بودند. روزي خادم مدرسه شربياني مقابل حجره ام آمد و اطلاع داد مادرت از آبادان آمده و بيرون مدرسه در كوچه نشسته است. فوراً از مدرسه بيرون آمدم تا چشمم به مادرم افتاد و او هم مرا ديد همديگر را در آغوش كشيديم و بسيار گريستيم. در حالي كه مادرم گريه مي كرد، مي فرمود: پسرم چقدر لاغر و افسرده شده اي. استاد مي فرمودند: اين مهر مادري موجب شد كه مادرم ۶ ماه به خاطر مريضي ام در نجف اشرف توقف و با تبحر خاصي كه در مداواي سنتي داشتند از من پرستاري كند. در اين مدت، حجره ام را در اختيار ديگري قرار دادم و منزلي را از مرحوم آقا شيخ فضل الله بهبهاني (كه مرد خدا بود) اجاره كردم. برطرف شدن نقاهت من، به خاطر زحمات طاقت فرساي مادرم بود. استاد مي فرمودند: آقا هرچه انسان به اين بزرگواران (والدين) خدمت بكند، كم كرده است.
 
    سخن كوتاه كنم، استاد دواني اهل تقوا، صاحب عزت نفس، داراي حُسن خلق، تواضع و سعه صدر بود. روحش شاد.
 

نويسنده: منصور اسكندري

روزنامه ايران: 3 اسفند 1385، ص 15.

 

 

[بازگشت]