پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

شخصيت ها / علمای شیعه / سیدعبدالنبی نمازی / متن / مقالات / در حاشیه یادمان آیت الله نمازی

به پایان تا رسد یک شمع                                     صد پروانه می سوزد

 

زمزمه تجلیل از حضرت آیت الله جعفری صادقی (نمازی)، دریچه ی ذهن را لرزاند و تنها آرمانی که در آن میان مرا به خود مشغول داشت، همراهی نمودن برای اجرای یادمانی به بهترین وجه ممکن بود؛ و برای نیل به آن مقصود، از بهمن ماه 1387 که این زمزمه، طنین انداز شد، بیشتر وقت و اندیشه مرا قبضه نمود تا نه آن چه در شأن آن عالم جلیل القدر بلکه، آن چه در حیطه توان ماست، به انجام رسد و نه ماه تلاش شد تا کتابی در شرح احوالات آن جناب به چاپ رسید، یادمانی برنامه ریزی و پیگیری شد و افرادی در این جریان بی هیچ چشم داشت و بی آن که حتّی نامی از آنان به میان آید، تنها از سر عشق و ایمان به شخصیّت نیک ایشان کوشیدند؛ و امروز که این کوشایی به ثمر نشسته است، به همه آنان که بغل بغل مهربانی خرج نمودند، تبریک می گویم. 

 

و آن چه بیش از همه در این مدت رخ می نمود، حضور واضح و یاری بی حدّ آقا بود که در تمامی برهه ها، منظر نظر دوستان حاضر شده بود؛ تا آن جا که حتّی در تعیین زمان برگزاری تجلیل از ایشان، در آغاز، هجدهم آذرماه انتخاب شد که سالروز وفات ایشان بود؛ اما به خاطر نزدیک بودن به زمان برگزاری کنگره حضرت سلمان که در اسفندماه قرار بود، برگزار گردد، پیشنهاد داده شد که تاریخ این یادمان به مهرماه انتقال یابد و بجز روزهای جمعه تنها روز تعطیل در این ماه، بیست و دوم مهر بود که پس از انتخاب و تأیید آن، متوجه شهادت جدّ اطهرش امام جعفرصادق(ع) در همان شب شدیم که البته آقا علاقه وافری نیز به آن شخصیّت داشتند و دوستان، متّفق القول متذکّر میل شخصی ایشان بر زمان یادمان شدند.

 

و البته کوشش شد شرایط رفاه، آرامش و ایاب و ذهاب عزیزانی که تقبّل زحمت نموده و قدم بر دل و دیده ما می نهند و در برنامه بزرگداشت آیت اللّه جعفری نمازی شرکت می نمایند، فراهم گردد و نیز مشوّقی باشد برای شرکت گسترده تر مردم در برنامه های آتی.

 

و برای آن که با پایان یافتن این بزرگداشت، یاد و خاطره آیت الله جعفری، از دل ها رخت برنبندد، اندیشه نگارش شرح احوالات ایشان بر من سیطره یافت.

 

و برای نیل به آن، کوچه پس کوچه های محلّه ی فخاران را یکی پس از دیگری طی نموده و در کنار کهنسالانی نشستم که یاد حلاوت بخش پدربزرگم را هنوز در صندوقچه ی خاطرات شان، پنهان کرده بودند؛ و از این که دقایقی، باز به آن دوران رجعت می نمودند، سرخوش شده، سخنانی را بیان می کردند و خاطراتی را نقل می نمودند.

 

 اما افسوس! که بسیاری از هم عصران آقا، آنان که حرف های بیشتری برای گفتن داشتند، هم آنان که روزها و شب های زیادتری را در سایه اش سپری کرده بودند، مهمان نشیمن گاه خاک شده و نتوانستیم با ثبت سخنان شان، حاضری شان را در کتاب جای پای ماه تأیید نماییم.

 

و این نشست آن قدر دامنه دار شد که محلّه های مصلّی و چاه آبی را نیز دربرگرفت و دیگر هر جا سرکی می کشیدیم، طنین علم و عمل آیت ا... نمازی، شوق و ذوق مردم را برمی انگیخت و دعای خیرشان، مشوّق و هم گام مان می شد تا پایان کتاب جای پای ماه؛ که البته در زمان برگزاری یادمان، به عزیزان حاضر در برنامه، اهداء خواهد شد.

 

و این مهربانی مردم در آن روزها بود که بیتی را آویزه ی جانم نمود :

اسلام به ذات خود ندارد عیبی                           هر عیب که هست، از مسلمانی ماست

 

و این مسلمانی بجا و درست آقا بود که او را تا امروز که بیست و هشتمین سال از رحلت ملکوتی اش می گذرد، هنوز در کوچه باغ خاطره ها با نام اسطوره ی علم و ایمان قدم می زند.

 

اما صدها افسوس که در تمامی این روزها، همان وقتی که سختی این مهمّ را بر دوش می کشیدم، تلاش در حیطه ی چاپ ده جلد اثر ارزشمند آیت ا... جعفری که هر کدام حداقل در حدود 300 و گاه 900 صفحه می باشد، متأسفانه به جایی نرسید و هیچ مشفقی را نیافتم که در این عرصه یاریم نماید؛ و بر هر دری کوبیدم تا بتوانم این کتاب ها را که در زمینه های مختلف، حاصل یک عمر کوشایی و علم عالمی آگاه به دیانت، فقاهت و... است، به عرصه چاپ برسانم، ناامیدتر از پیش و با دستانی تهی بازگشتم؛ و این دل خستگی با تأسف فراوان، مرا تنها به این مسئله رهنمون ساخت که هنوز با آن همه تلاش در این شهرستان، به کتاب و کتاب خوانی بهایی تعلق نمی گیرد؛ و آن چه در نهایت تحفه یک نویسنده می گردد، مگر دلزدگی، افسردگی و یأس نمی باشد.

 

و امروز از اعماق قلبم از پیشگاه یزدان پاک می خواهم به ما بیاموزد و تلقین مان نماید که اگر از سفره اکرامش نظری بر بنده عاجزش نمود، تا بتواند روزی، جایی، قدمی مثبت گذارد، برای نام و نان نباشد. ای کاش سخن زیبای زنده یاد دکتر علی شریعتی را آویزه جان مان نماییم :

 

«خدایا !

رحمتی کن تا ایمان نام و نان برایم نیاورد؛ قوّتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمان افکنم؛ تا از آن ها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند؛ نه از آنان که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند.»

 

در پایان از متصدیان این یادمان سپاسگزارم که به حفظ یاد و اندیشه علما و فرزانگان همّت می گمارند تا به نوعی برای جامعه تبلیغی مناسب گردد.

 

 شهر سبز – ش 63
 
[بازگشت]