پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

شخصيت ها / نویسندگان / محمدرضا سرشار / متن / پیام بزرگان / مقام معظم رهبری - 4

در ديدار دست اندركاران برنامه راديويي «از سرزمين نور»
           

          27/12/73
بسم الله الرحمن الرحيم
         با اينكه قبلا به آقاي رهگذر - و همراه آن روزشان كه ظاهرا آقاي ميركياني بودند - عرض كرده بودم چقدر از اين برنامه راضي و خرسندم و به وسيله آقايان به شما برادران و خواهران، اظهار اخلاص و ارادت كرده بودم؛ لكن حقيقتا دلم نيامد كه حضورا اين خرسندي قلبي و تقدير از برنامه بسيار خوب را به شما عرض نكنم. اين بود كه خواهش كردم قبل از پايان سال زيارتتان كنيم. چون بالاخره سال جديد اقتضائات جديد دارد و شما هم برنامه ها و كارهاي خودتان را داريد. به هر حال اين برنامه امسال اجرا شده و من هم يكي از مستمعان آن - نه در همه روزها بلكه در بسياري از روزها - بوده ام. پس لازم است كه همين امسال از شما تشكر كنيم. اگرچه اين روزها حوادث تلخي هم اتفاق افتاده كه البته براي ما بسيار غم آفرين و اندوه بار است؛ ولي قراري گذاشته شده بود و چه بهتر كه انجام شد.
         به هرحال مقصودم تشكر از شما آقايان و خانمهايي بود كه اين برنامه را تهيه كرديد. عقيده من اين است كه اگر برنامه شما به زبانهاي ديگر ترجمه و به همين خوبي اجرا شود - واقعا آقاياني كه صداهايشان در اين برنامه شنيده مي شود، بسيار خوب اجرا كردند - و اگر بتوانيد به همين صورت به زبانهاي عربي، انگليسي، اردو يا تركي اجرا كنيد و به كشورهايي كه به اين زبانها تكلم مي كنند، بفرستيد؛ وقتي معلوم شود اين برنامه در جمهوري اسلامي ايران تهيه شده است، يكي از بزرگترين تبليغها براي جمهوري اسلامي خواهد بود. چون بسيار قوي و نافذ و جذاب است.
         ان شاء الله موفق شويد كار را به پايان برسانيد و در فصلهاي ديگر زندگي نبي اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - هم ادامه دهيد و خداوند هم از شما به حسن قبول بپذيرد.
         الحمدلله روحيه شما و خوش عقيدگي تان نسبت به جهت و محتواي برنامه، يكي از عوامل توفيق آن بوده است. مي خواهم خواهش كنم برنامه را ادامه دهيد. دوران قبل از بعثت، از لحاظ تاريخي، دوران چندان روشني نيست. برخلاف بسياري از حوادث بزرگ تاريخي و برخلاف دوران بعد از بعثت كه قدم به قدم از لحاظ تاريخي، مشخص و روشن و واضح است.
         هيچ پيغمبري زندگي روشن و مشخص و دقيق تاريخي ندارد. از زندگي شخصيتهاي ديگر تاريخي هم، كمتر به اين دقت خبر داريم. بنابرين ميدان فعاليت باز است و ان شاء الله حتما بايد ادامه اين برنامه را بسازيد.
         فصل بعد از بعثت طولاني تر خواهد بود. شايد مثلا بالغ بر صدها بخش شود كه اشكالي هم ندارد. اين را يك پروژه بيست ساله در نظر بگيريد و بنا بگذاريد كه در ظرف بيست سال، اين كار را به بهترين وجه تمام كنيد. يعني اگر آقاي رهگذر در ظرف بيست - سي سال، غير از اين كار هيچ كار ديگري انجام ندهد، بازهم كار بزرگي انجام داده است. كما اين كه آثار بسياري از نويسنده هاي بزرگ دنيا، اعم از قصه نويس و تاريخ نويس، طي بيست - سي سال به انجام رسيده است. اين اثر را كه بسازيد، اثر بسيار خوبي خواهد شد. از ورود در اين ميدان هيچ وحشت نكنيد. الحمد لله وسايل كار فراهم است و مجريان به اين خوبي و تهيه كننده علاقمند و شايق و پر ذوقي مثل آقاي ميركياني، حاصل كار را ارزشمند مي كنند. بنابرين شما بنويسيد، آقاي ميركياني بسازند، همين آقايان و خانمها به اجرا بپردازند و راديو پخش كند. اجراي اين برنامه، انصافا بسيار خوب است. با همه سختگيري ها و كج سليقگي هايي كه گه گاه من دارم، حقا و انصافا در حتي يك قسمت از اين برنامه، جاي اشكال گيري نيافتم. بنابرين خوب است كه ادامه يابد.
         نكته دوم راجع به مساله جمع بين تاريخ و قصه است كه بايد گفت بين اين دو مرز ظريف و دقيقي وجود دارد. بعضي نويسنده ها در نمايشنامه و قصه، خود را چندان به تاريخ مقيد نمي كنند. مثلا فيلمنامه نويس يا كارگردان مي گويد من به تاريخ چكار دارم؟! هرچند كه قصه، قصه تاريخي است اما من براساس سليقه و برداشت خود، اثر را مي سازم. البته اين هم روشي است؛ اما در مورد زندگي پيغمبر و قضاياي تعيين كننده تاريخي نمي شود اين كار را كرد. «لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة» ‌‍[احزاب، 21]. زندگي پيغمبر براي ما مثل قرآن است. اگر بخشي از آن مسجل و ثابت شد، بايد به همان شكل به نسلهاي بعدي برسد. چرا؟ چون حجت شرعي است. عمل پيغمبر براي ما حجت شرعي است. لذا آن بخش كه مربوط به صدور قول و فعلي از شخص نبي اكرم يا امير المومنين عليهما السلام است، نبايد تغيير كند. گذشته از اين، نكته اصلي گزارشگري نيست؛ فضا سازي است.          مقوله اي كه مي تواند قضيه و ماجرايي را بعد از هزار يا هزار و پانصد سال به شنونده منتقل كند، گزارش آن قضيه و ماجرا نيست. گزارش معمولي اصلا نمي تواند قضيه را منتقل كند. مثلا فرض كنيد كسي بخواهد فضاي اين جلسه را منعكس كند. اگر بخواهد همين طور زباني به انعكاس آن بپردازد، بايد بگويد چند نفر در اينجا جمع شده بودند، كنار يكديگر نشسته بودند و از اين قبيل. اما جلسه ما اين نيست. در جلسه ما تبادل و تعاطي هست؛ احساسات متبادل هم هست. الان احساسات ما نسبت به هم، فضاي جلسه را پر كرده است. اين فضا را با زبان معمولي چطور مي شود نشان داد؟ اين روايت، قصه و قصه پردازي مي خواهد، يعني نيازمند پردازش هنري است.          علي اي حال در اين زمينه دستتان باز است و هر كاري بخواهيد، مي توانيد بكنيد. هيچ ايرادي ندارد و هيچ كس هم نمي تواند به شما اعتراض كند. براي مثال يكي از بخشهاي بسيار جالب برنامه شما، قضيه رفتن جناب عبدالمطلب به نزد ابرهه و ترسيم اين وضعيت است. اين قضيه را من حقير، چندين بار خوانده، نقل كرده و نوشته ام. چون كار ما همين است. اما وقتي قضيه را از زبان شما شنيدم، به صورت ديگري - غير از آنچه در تاريخ خوانده بودم- برايم نمود پيدا كرد. من ظاهر قضيه را خوانده و نقل كرده بودم؛ شما باطن قضيه را نقل كرديد. توجه مي كنيد. اين از خاصيت هنر است. به عكسهاي سه بعدي مي ماند كه همه فضا را پيش چشم انسان مجسم مي كند. ابرهه آنجا نشسته كه عبد المطلب، آن پيرمرد محترم وارد مي شود. البته ما در كتاب خوانده ايم كه پيرمرد بود و محترم؛ و وقتي وارد شد، ابرهه احترامش كرد. اما چطور احترامش كرد؟ اين ديگر در كتاب تاريخ نيست. اصلا زبان معمولي كشش آن را ندارد كه اين بخش از قصه از قضيه را منعكس كند. در انعكاس اين بخش از قضيه، فقط زبان هنر - يعني قصه پردازي شما - كشش دارد. شما قصه پردازي كرديد، صداهاي بسيار خوب اين مطلب را منعكس كرد و من صحنه را ديدم. خيمه اي بالاي كوه زده بودند؛ ابرهه آنجا نشسته بود و عبدالمطلب با آن محاسن سفيدش وارد شد و جلسه را تحت تاثير قرار داد. اين را من در سايه گزارش شما ديدم؛ در حالي كه در كتاب نديده بودم. اينجاست كه دست شما باز است. ديگر كسي نمي تواند اعتراض كند كه شما به چه دليل گفتيد وقتي عبدالمطلب وارد شد مثلا سرش را بالا گرفته بود؟ً! در تاريخ كه نمي نويسند سرش بالا بود يا پايين؛ اول پاي راست را گذاشت يا پاي چپ را. اينها را شما كه قصه پردازيد مي توانيد بگوييد. حقيقت هنر هم همين است.
         هنرمند دو كار مي كند. كار هنرمند فقط روايت هنري نيست. روايت هنري آن بخش از كار هنرمند است كه همه مي بينند. يعني با هنر خود قضيه اي را روايت مي كند. اما بخش مهمتري قبل از اين وجود دارد و آن «رويت هنري» است.
         هنرمند چه چيزي را روايت مي كند؟ حتما چيزي را ديده و درك كرده است. چشم هنرمند است كه مي تواند درك كند و هيچ كس ديگر نمي تواند. ملتفتيد؟ از اين روست كه وقتي شما به عنوان شاعر، قصه نويس، بازيگر و يا كارگردان يك نمايش، قضيه اي تاريخي را مي خواند؛ با نگاه هنري خود، فضاي قصه را به دست مي آوريد. چيزي كه چشم بي هنر نمي تواند آن را ببيند. اين مار اول شماست. بعد با بيان هنري آن را گزارش مي كنيد كه اين كار دوم شماست.
         كسي نمي تواند اعتراض كند كه اين در كجاي تاريخ بود؟! خوب؛ تو نمي تواني ببيني تقصير من چيست؟! التفات كرديد؟
         يك نمونه ديگر، ماجراي رفتن عبدالمطلب و سران مكه به جشن «سيف بن ذي يزن» ‌‍[«نعمان بن قيس حميري» معروف به سيف بن ذي يزن از پادشاهان يمن در عصر جاهليت بود. نوشته اند كه وي پيش از بعثت نبي اكرم ص به رسالت آن حضرت بشارت داده بود.] است كه ممكن است در تاريخ كاملا مختصر نوشته شده باشد. اما صحنه پردازيي را كه انسان با گزارش شما در آن باغ و آن شب كذايي در پيش چشم خود مي بيند، نمي شود در تاريخ آورد. كسي نمي تواند به شما اعتراض كند كه اين چه صحنه پردازيي است.
         برادرهايي كه اعتراض مي كنند، يقينا نظر خوب دارند. ممكن است نقطه نظرشان صحيح باشد كه من اطلاع ندارم اما ضايطه اين است كه عرض كردم. غرض متن كلام و علام پيغمبر را كه بايد به طور واضح و مشخص منعكس شود، نمي شود تغيير داد و گفت: حضرت كه اين سخن را گفتند، حتما مي خواستند اين را هم بگويند. اين نمي شود. مي دانيد اگر از حديثي دو نقل وجود داشته باشد كه در يك كلمه كوچك تفاوت داشته باشند؛ حتما ذكر مي شود كه «صدوق» اين طور نقل كرده اما مثلا «كليني» طور ديگري نقل نموده؛ يعني يك لام، اضافه يا كم كرده است. احاديث را با اين دقت به امروز رساندند تا تحريف در آنها راه پيدا نكند. از اكنون به بعد هم نبايستي تحريف وارد شود.
         اما از اين موضوعات كه گذشتيم؛ فضا، فضاي گزاره هنري است. شما بايد يك گزارش زيباي هنري را بيان كنيد و آن بسته به اين است كه چگونه مي بينيد و چطور بيان مي كنيد. التفات كرديد؟
         تاسف آور اين است كه گاهي در فيلمهاي مذهبي - كه سيما هم نشان نمي دهد - متوجه مي شوم سازنده فيلم آن فضا را نديده است. البته هنرمند است و در اين شكي نيست؛ منتها با منابع مذهبي آشنا نبوده است. به عنوان مثال فردي را با چهره و شخصيتي معرفي مي كند اما به نظر من كه اين فرد را از طريق منابع تاريخي مي شناسم، اين قيافه، اين صدا و اين حركات نمي تواند از آن - فرض كنيد - «عمرو عاص» يا «حجر بن عدي» كه در تاريخ معرفي شده است، اصلا چيز ديگري است. پس از اطلاعات تاريخي اين هنرمند كم است و نمي تواند آن فضا را منعكس كند.
         قوت كار شما از جمله در اين است كه فضاي تاريخي را خوب منعكس مي كنيد. البته آن روز من درباره الفاظ نكته اي را به شما گفتم كه شما گفتيد براي انعكاس فضاي تاريخي است. من تصور مي كنم كه لفظ چندان موثر نيست. البته اختيار با شماست. نويسنده شماييد و هر روش و سليقه اي كه سبك كارتان است، ادامه دهيد.
         اما اين زباني كه شما به كار مي گيريد، بسيار باستاني نيست. بخشهايي از آن، فرض بفرماييد «اما»هايي كه بعد از شروع مبتدا مي آيد، گرته برداري از انگليسي است. اصلا در زبان فارسي چنين چيزي نداريم: «خانه دوست اما از اينجا دور است». ما مي گوييم: «اما خانه دوست از اينجا دور است». «اما»ي بعد ترجمه لفظ به لفظ از زبان خارجي است. پس اينها چندان در مشخص كردن فضا موثر نيست. شايد حدودي باشد. نبايد زياد مبالغه كرد. لكن شما خودتان، خوشبختانه صحنه را منعكس مي كنيد، يعني داستان آن سيل كه مكه را گرفت و داستان گذاشتن حجر الاسود.
         اتفاقا اين قضيه را دنبال مي كردم و با خودم مي گفتم ببينيم اين داستان را چطور از آب در مي آورند. انصافا بسيار خوب بود. يعني اينطور عادي كردن! بارها خوانديم و نقل كرديم كه گفتند اول كسي كه وارد مسجد الحرام شد، حجر الاسود را بگذارد. اما چرا بايد به اينجا برسند كه اولين وارد شونده اين كار را بكند؟ اين روش چندان شانسي به نظر مي رسد.
         شما به بركت گزارش خوب و صداهاي خوب، اين موضوع و آن صحنه درگيري ها و بگومگوها را كه همه هم مطابق واقع است. چنان خوب منعكس كرديد كه انسان به اين نتيجه مي رسد كه واقعا هم اگر فرد عاقلي در ميان اينها باشد، بايد همين را بگويد كه ببينيم اول چه كسي مي آيد. انصافا بسيار خوب كار كرده ايد.
         من چند قسمت از اين برنامه را كه شنيدم، متاثر شدم و گريستم. اغلب برنامه هاي شما - به خصوص چند برنامه - بسيار موثر بود. يكي همين قضيه رفتن پيش ابرهه بود و آن حادثه دشوار مكه و بعد نجات از اين حادثه و آن مساله ابابيل كه خداي متعال در قرآن تصريح كرده است. [سوره فيل] حادثه بايد بسيار بزرگ باشد. چون قرآن كه كتاب تاريخ و گزارش نيست. اما اينكه قرآن سوره اي را مخصوص آن قرار مي دهد، نشان دهنده اهميت قضيه است. يكي هم قضيه راهب دير بحيرا بود كه واقعا بسيار جالب و فوق العاده است . بسيار خوب بيان شد. هم نوبت اول، هم نوبت دوم و قضاياي گوناگون ديگر كه جزئياتش را براي بعدها مي گذارم.
         ان شاء الله خداوند همه شما را موفق و مويد بدارد. صداهاي آقايان هم بسيار خوب است. صداي آقاي مقامي و صداي آقاي اسماعيلي كه از صداهاي بسيار رايج و معروف است. هركس با صدا و سيما سر و كار دارد، صداي اين دو را زياد شنيده و هر دو هم انصافا بهترين صداها را دارند. بعضي آقايان ديگر هم كه صداهايشان ناآشنا بود، نقشها را بسيار خوب اجرا كردند.
         معلوم است كه غالب اين گفتارها و محاوره ها از روي احساس و شوق عاطفي انجام مي گيرد.
         ان شاء الله خداوند شما را موفق و مويد بدارد. من به برادرها گفتم كه از طرف بنده هديه كوچكي تقديمتان كنند. از لحاظ ارزش مادي اصلا مورد نظر من نيست. يعني قابل مقايسه با زحمات و علاقه من به مار شما نيست. فقط به عنوان رمز و علامت ارادت من به اين كار شما، تقديمتان مي شود. ان شاء الله كه قبول مي كنيد.
         ان شاء الله موفق باشيد.

[بازگشت]