پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

شخصيت ها / نویسندگان / محمدرضا سرشار / متن / از نگاه دیگران / پرويز کرمي
مسلمان، به معناي واقعي کلمه
اولاً من به بانيان اين کار و دست‌اندرکاران بزرگداشت آقاي محمدرضا سرشار تبريک مي‌گويم. کار بسيار خوبي را شروع کرده‌اند. برازنده و مناسب جناب آقاي سرشار بود که در يک موقعيت خيلي خوب و شايسته از ايشان قدرداني ويژه‌اي بشود. هرچند قدرداني خوب و کامل هميشه از طرف خوانندگان کتاب‌هاي آقاي سرشار صورت مي‌گيرد و از طرف شاگردان ايشان. آن‌ها هستند که قدردان واقعي زحمات آقاي سرشار هستند. کاري که ايشان در حوزه ادبيات داستاني و به طور کلي در ادبيات ما انجام دادند به معناي واقعي کلمه، ادبيات ديني و فاخر بود.
آشنايي من با آقاي سرشار در ابتدا با قلم و داستان‌هاي ايشان بود. بعدها آرام آرام با صداي ايشان از طريق برنامه «قصه ظهر جمعه» آشنا شدم. چندي بعد، زماني که در مجله «جانباز» عضو هيئت تحريريه بودم، در جلسات آنجا، از نزديک با آقاي سرشار آشنا شدم. اين جلسات البته به طور طولاني مدت ادامه نداشت.
اين بود، تا اينکه توفيقي به دست آمد و مدير مسئولي روزنامه «جوان» را به عهده گرفتم. در آن زمان براي غنا بخشيدن به کار ادب و هنر روزنامه، خصوصاً در آن فضايي که فکر مي‌کنم روزنامه‌ها قدري بيش از اندازه سياسي شده بودند، به ذهنم رسيد، افراد صاحب نظر، مطلع و استاد رشته خودشان را تا جايي که مي‌توانم دعوت کنم و در روزنامه «جوان»، هم خودم از آنها بهره ببرم و هم آنها از طريق تريبون «جوان» بتوانند منويات خودشان را ـ که البته حتماً در راستاي منويات انقلاب بود ـ به خوانندگان منتقل کنند.
از جمله افرادي که در رشته فرهنگ و ادب خدمتشان رفتم آقاي سرشار بودند. خيلي از افراد به دليل نگاهي که برگرفته از شنيده‌هاي خودشان در مورد ايشان بود، به من توصيه مي‌کردند به سراغ ايشان نروم. چند نوع نگاه نسبت به ايشان وجود داشت. يک عده مي‌گفتند آدم تندي است و اصلاً نمي‌تواني با او کار کني؛ عده‌اي هم مي‌گفتند ايشان در برج عاج نشسته و پايين نمي‌آيد و اصلاً روزنامه را قبول ندارد. خلاصه دوستان و منتقدانشان، همگي، من را از رفتن به طرف ايشان نهي کردند. اما من اين را مي‌دانستم که خواهش کردن از يک آدم انقلابي، حزب‌اللهي، باوقار و آرام و متين، ضرري ندارد. من طرح موضوع کردم و ايشان گفت که حالا يک صحبتي با هم بکنيم.
يک هفته‌اي طول کشيد. سال هشتاد و دو بود. من مجدداً اصرار کردم و او گفت يک نشست حضوري داشته باشيم. با خودم گفتم حتماً يک شرط و شروط خيلي سنگين مي‌گذارد. چه از نظر مالي و چه از نظر مقام و موقعيت. اما هيچ چيز جز شرط و شروطي که يک آدم ارزش‌گراي انقلابي در خصوص رعايت اعتقادات خودش مي‌گذارد، مطرح نکردند. نه در مورد مسائل مالي با من صحبت کردند و نه مسائل جايگاهي و شأن و شئون. فقط گفتند: «من روي اعتقاداتم مصر هستم.» من هم قبول کردم و ايشان لطف کردند و همکار ما شدند. انصافاً هم تحول عميقي در صفحات ادب و هنر روزنامه ايجاد کردند. پر کاري و نظم و تلاش ايشان هم براي من و هم براي ساير بچه‌هاي روزنامه الگو شد. واقعاً در آن مدت خيلي از ايشان درس گرفتيم، از حلم و بردباري‌اش، از آرامشش، از صداقت و رک‌گويي‌اش و از پاي فشاري‌اش روي اعتقادات ديني. در آن ايامي که مي‌ديدم افراد دوست دارند مجيز ديگران را بگويند، همه‌اش تعريف کنند و اگر انتقادي هم دارند پشت سر يا در نبود فرد مطرح کنند، اين طرز رفتار ايشان، براي من درس بود. کاملاً متين، انتقادات و ديدگاه‌هاي خودش را راجع به افراد و اشخاص، رو در روي آنها، و البته با رعايت انصاف و عدل بيان مي‌کرد. يکي از مسائلي که همه، دوست و دشمن، درباره آقاي سرشار بيان مي‌کنند و به آن معتقندند، اين است که ايشان منصفانه و رک و با صداقت حرف‌هايشان را مي‌زنند و توهين به هيچ عنوان در کلامشان نيست.
آقاي سرشار شناخت عميقي از ادبيات ايران و جهان دارند. نثري ويژه و خاص دارند. ايشان داستان‌هاي زيادي با موضوعات اجتماعي نوشته‌اند و اگر دقت کنيد مي‌بينيد که اين داستان‌ها برگرفته از زندگي خود ما است. ما خودمان مي‌توانيم اين موضوعات را لمس کنيم، چون نويسنده خودش اين‌ها را لمس کرده و سپس خوب پردازششان کرده و آنها را روي کاغذ آورده است. تلخ نمي‌نويسد. آدم را نسبت به مسائل اجتماعي نااميد نمي‌کند. خيلي از نويسندگان هستند که در زمينه موضوعات اجتماعي مي‌نويسند، اما آثارشان هميشه تلخ و گزنده است و آدم را به نااميدي مي‌کشاند. ايشان راجع به جنگ، که به نظر من تلخ‌ترين واقعه‌اي است که در ايران اتفاق افتاده، نوشته‌اند و آثارشان هم، دستمايه خيلي از فيلم‌ها قرار گرفته؛ اما اين نوشته‌ها هم تلخ نيستند. جنگ شادي و شادماني ندارد، اما انتهاي آثار ايشان هميشه يک چيز اميدوار کننده هست. اين‌ها، براي بچه‌ها، پند و درس است. بچه‌ها در آن فضايي قرار مي‌گيرند که خودشان در آن نبوده‌اند. وقتي مي‌گويم ايشان فردي مؤمن و مسلمان به معناي واقعي کلمه هستند، مي‌توانيد اين را در نوشته‌هاي ايشان به صراحت ببينيد.
همان طور که گفتم ايشان خيلي صادق و پر کار و منظم هستند. واقعاً زودتر از بچه‌هاي گروه خودشان مي‌آمدند و ديرتر از بقيه مي‌رفتند. در روزنامه اصطلاحي داشتيم که طرف آمد و صفحه را بست و رفت، اما آقاي سرشار وقتي صفحه را هم با مسئوليت ايشان مي‌بستند، نمي‌رفتند. گروه ايشان در هفته نود و شش صفحه مطلب داشت و تازه بعد از اينکه صفحات مربوط به گروه «ادب و هنر» بسته مي‌شد، ما به ايشان زحمت مي‌داديم که بر ساير صفحات هم نظارت کنند. واقعاً نظم ايشان بي‌نظير و مثال‌زدني بود. بدون يک نظم منطقي و يک چارچوب کاري خوب، مجموعه «از سرزمين نور» پديد نمي‌آمد. ايشان در اين مجموعه ضمن اينکه آن طهارت و پاکيزگي و ايمان قلبي خودشان را به خواننده عرضه کرده‌اند، يک تاريخ ظهور اسلام، از قبل از تولد حضرت رسول (ص) تا پيدايش اسلام، هم نوشته‌اند. اين مستلزم يک شناخت کافي و وافي نسبت به تاريخ اسلام، و قدرت زياد در ادبيات است. اميدوارم امسال، همزمان با گرامي‌داشت سال پيامبر اعظم (ص)، اين مجموعه تجديد چاپ شود.
ايشان در کنار نوشتن، دستي هم در ترجمه دارند و مترجم خوبي هم هستند. با توجه به نثر ويژه‌شان، فکر مي‌کنم اگر زماني، نويسندگان کتاب‌هايي که ايشان ترجمه کرده‌اند، بتوانند اين ترجمه‌ها را بخوانند، قوت کار ايشان را تأييد خواهند کرد.
از موارد ديگري که مي‌توانم باز در مورد آقاي سرشار به آن اشاره کنم، اجراي موفق ايشان در برنامه «قصه ظهر جمعه» است. پيش‌تر از همه، شاهد تجليلي بوديم که مقام معظم رهبري از ايشان کردند. ايشان به مسئولان راديو توصيه کردند قدر اين برنامه را بدانند و گسترشش بدهند. بارها و بارها من از زبان خيلي از بزرگان شنيدم که دلنشيني صداي آقاي سرشار و اجراي موفق ايشان باعث شده آنها هم پاي اين برنامه بنشينند، کساني که دوره کودکي و نوجواني را، مدت‌ها پيش، پشت سر گذاشته بودند. الان هم که از شنيدن صداي ايشان محروم شده‌ايم، اگر به مناسبتي صدايشان پخش بشود برايمان يادآور آن لحظات شيريني است که داشتيم.
اميدوارم اين کار خوبي که دوستان شروع کرده‌اند، البته در سطحي بهتر استمرار داشته باشد، و از افرادي مثل آقاي سرشار، که نمونه‌اند و مايه خير و برکت جامعه ادبي ما هستند، در همان دوران طراوت کاري، تقدير بشود. شايد افرادي مثل آقاي سرشار احتياجي به اين برنامه‌ها نداشته باشند اما اين برنامه‌ها نشان مي‌دهد که جامعه قدردان زحمات اين گونه افراد هست.
[بازگشت]