آقای فاكر امروز 21 بهمن سال 1388 ساعت سه و نیم بعد از ظهر در بیمارستان حضرت ولی عصر (ع) در قم دار فانی را وداع گفت.
بنده مرحوم فاكر را از سال 1357 می شناختم. در آن سال، در خیابان ابن سینا اصفهان، مراسم سخنرانی انقلابی برپا بود و گفتند كه آقای خراسانی منبر میرود. همین آقای فاكر بود. بعدا در مدرسه رسالت قم می آمد و تدریس میكرد. خاطرم نیست چه درسی بود. روزی در باره بنی صدر و افكار او سؤال كردم. به نظرم سال 59 بود. با دید منفی پاسخ داد. ایشان را كمتر دیدم تا آن كه انتشارات جامعه مدرسین را بنیاد گذاشت.
خاطرم هست كه خواستند انتشارات امیر كبیر را به جامعه مدرسین بدهند. نمی دانم چه كسی باعث شد تا قبول نكنند. قرعه به نام آقای جنتی افتاد و امیر كبیر را به سازمان تبلیغات دادند. جامعه مدرسین كار خوبی كرد. خودش انتشاراتی بنیاد گذاشت. آقای فاكر كه آنجا را درست كرده بود، تقریبا انتشارات را از خودش می دانست. چند بار كه مشكلاتی پیش آمد، گفته بود كه حاضر نیست آنجا را ترك كند. آقای فاكر از حوالی سالهای 41 كه نهضت روحانیت شروع شد انقلابی بود. او از اطرافیان آیت الله میلانی بود.
زمانی كه آقای میلانی جزو رهبران جنبش روحانیت بود او هم فعالیت شدیدی در مشهد داشت. گفته می شد كه در زندان و دوران قبل از انقلاب به افكار دكتر شریعتی علاقه فراوان داشت اما بعدا ضد او شد. می دانیم كه داستانهای مجاهدین و فرقان و غیره و غیره سبب شد تا شریعتی تا اندازه ای و به تدریج متهم شد. این كه آقای فاكر كی از شریعتی رویگردان شد آگاه نیستم. وقتی آقای ابوالحسنی كتاب «شهید مطهر افشاگر توطئه تاویل ظاهر دیانت به باطن الحاد و مادیت» را علیه شریعتی نوشت، بانی و باعث چاپش آقای فاكر بود. آقای ابوالحسنی از قضا خود از مریدان مرحوم لنكرانی بود و از دكتر مصدق جانبداری می كرد، اما ضد شریعتی بود و سخت روی آقای فاكر اثر گذاشت.
آقای ابوالحسنی دوران آتشین خود را پشت سر گذاشت و كناره گرفت. حالا هم كه در انزوای تحقیق بسر می برد. آقای فاكر رابطه اش با آقای ابوالحسنی نیز ادامه نیافت و به نظرم روابطشان شكرآب شد. چرا نمی دانم. بعدها ماجرای سید حمید روحانی و نوشته های او علیه شریعتی مورد توجه آقای فاكر قرار گرفت. بالاخره آقای فاكر كار اصلیش را همان انتشارات قرار داد. بسیار آرام آنجا را اداره كرد. كار بزرگی بود. در كنار مؤسسه آل البیت و البته نه با دقت آنان، بخشی از میراث شیعه را زنده كرد. روزگارانی كه به دلایلی حق التالیف رسمیت نداشت، بسیاری از آثار آقای مطهری را هم افست كردند. البته كم كم به آن تن دادند.
چند كار سیاسی هم در انتشارات چاپ شد كه از آن جمله كتابهای دكتر مدنی در باره تاریخ سیاسی معاصر ایران بود. به هر حال از بابت این انتشارات حق بزرگی بر عهده حوزویان دارد. آقای فاكر درسهای حوزوی هم داشت و بیشتر در جامعه الزهراء درس می داد. به نظرم رسائل و مكاسب می گفت.
یك وجه مهم آقای فاكر نگهداری اسناد و مدارك انقلاب بود. در این باره دقت خاصی داشت و خیلی از آثار را حفظ كرد. این حس را از كجا آورده بود نمی دانم، اما اسناد با دقت نگهداری می شد. نمی دانم نامه 1 / 8 امام در باره آیت الله منتظری را از كجا داشت كه هر از چندی كه جریان مقابل كاری می كرد به افشای آن تهدید می كرد. من دو سه بار اسناد و مدارك ایشان را برای نوشتن كتاب جریانها بازبینی كردم. مطالب مفیدی داشت.
سری اعلامیه های فرقانی ها كه به دنبال ترور هر شخصی پخش می كردند در میان این اسناد بود كه تصویر آنها را در پایان چاپ پنجم كتاب جریانها آوردم. نامه پسر آقای طالقانی به پدرش را هم داشت كه برای من جالب بود. این اسناد را شاید به توصیه بنده، به بخش اسنادی كتابخانه آستانه قدس رضوی سپرد. فكر كنم چیزهای ضروری را برای خودش نگاه داشت. دست نوشته هایی هم از برخی از سران حزب توده داشت. یك اثری كه نمی دانم از كجا به دست ایشان آمده بود، كتابی بود كه كیانوری در نقد خاطرات انور خامه ای نوشته بود. این نسخه را وقف كرد. در میان همان متن چندین دست نوشته از احسان طبری هم در نقد كتاب تاریخ نوین ایران بود.
بنده تصویری از آنها را به موسسه مطالعات تاریخ معاصر سپردم. به نظرم نوشته های دیگری هم از این دست دارد كه باید جایی نگهداری شود. كتابخانه ای هم در انتشارات ایجاد كرده بود كه آثار فراوانی از سالهای اول انقلاب داشت. این كتابها به درد آنجا نمی خورد. بنابر این تعداد زیادی از آنها را شاید حدود دو هزار نسخه به كتابخانه تاریخ اهدا كرد.
مهری هم درست كرد عریض و طویل كه داستان انتقال آن كتابها را از آن كتابخانه به كتابخانه تاریخ شرح می داد و پشت همه كتابها زد. آثار گرانبهایی است. آقای فاكر یك روحانی ویژه بود. سخت گیر و حساس. متفاوت از بقیه. امنیتی فكر می كرد و با شك و تردید به همه می نگریست. به اخبار محرمانه خیلی احترام می گذاشت. به شدت ضد شریعتی و جریان تجدد بود ودر این باره اصرار داشت. نسبت به امام به طور مثبت حساسیت داشت. نمونه این قبیل روحانیون كه ویژه هستند، اندك است. آقای فاكر دوره قبل نماینده مجلس از مشهد بود. این بار هم، با این كه بیمار بود، باز برای نمایندگی خود را عرضه كرد. حال ایشان در دوره انتخابات خوب شده بود و از این بابت شادمان بود.
آخرین باری كه ایشان را دیدم در روضه منزل حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا جواد گلپایگانی بود. در جریان انتخابات مجلس در قم، یعنی پیش از آن آخرین بار، همراه آقای لاریجانی به دیدن ایشان رفتم. فكر كنم یك بار هم در منزل آقای حجت الاسلام و المسلمین حسینی بوشهری در همان ایام ایشان را دیدم. روی شخصی كه بعدا معاون اول رئیس جمهور شد، حساسیت داشت و از همان دست اخبار محرمانه نقل می كرد. در این دوره، دیگر بروز و ظهوری نداشت. البته در همان دوره قبل هم گهگاه ظاهر می شد. از مواضع سیاسی ایشان در ماه های اخیر اطلاعی ندارم زیرا دیگر فرصت دیدار دست نداد.
خدای او را بیامرزد. دانسته های من از ایشان بسیار اندك و بسا نادرست باشد. باید كسانی كه با او بوده اند هر كدام، آنچه می دانند بنویسند. حتما پرونده قطوری هم در ساواك دارد كه باید منتشر شود.
منبع: سايت آينده