به گزارش دریافتی کازرون نما، مصاحبه دکتر شاهین محمدصادقی نماینده مردم شهرستان کازرون در مجلس شورای اسلامی از شبکه خبر به طور مستقیم پخش خواهد شد
به گزارش دریافتی کازرون نما، مصاحبه دکتر شاهین محمدصادقی نماینده مردم شهرستان کازرون در مجلس شورای اسلامی امروز چهارشنبه 30 مهرماه در ساعت 15:30 از شبکه خبر به طور مستقیم پخش خواهد شد
در ابتدا انتصابات جدید رو تبریک میگم و برای تمامی دلسوزان نظام آرزوی سربلندی, تندرستی و توفیقروز افزون دارم..
جناب دکتر محمدصادقی این تغییرات مدیریتی و این همه تکاپو برای نشان دادن خودتون در رسانه ها در یک سال منتهی به نمایندگی حضرتعالی نشان از چیست؟ آیا هدفتون اینه که نشون بدین که فعال هستین یا به دنبال جمع آوری یک تیم انتخاباتی هستین؟ شما که از هر فرصتی و از هر تریبونی واسه مقاصد انتخاباتیتون نهایت استفاده رو میکنید...
ثانیا ,جناب دکتر در شهر ما دکتر و فرد تحصیل کرده نیست که اغلب مدیران کازرون باید از اطراف و خارج از کازرون باشند؟!؟!؟!؟
ثالثا, جناب دکتر حالا که این افراد در این منصب ها به لطف شما انتخاب شدن, لطف بفرمایید بهشون متذکر شین (بخصوص ریاست محترم دانشگاه آزاد) که از بچه های تحصیل کرده و خوش ذوق و توانمند و با استعداد کازرون استفاده کنند تا بیشتر از این مردم این شهر مظلوم واقع نشن...
بالاخره بعد از ماهها تلاش آقا شاهین نماینده شد و بر خر مرادش سوار شد رفت مجلس عضو هیات ریسه هم شد دو ماهی هم گفتیم مزاحمش نشیم تا راه بیفته
بعد از 3 ماه زنگ زدیم من فلانی ام و دربه در دنبال کار میگردم بهم گفت هفته دیگه زنگ بزنید هفته دیگه شد ماه و ما هرچه زنگ زدیم آقا جواب تلفن نداد بعد از دو ماه و تماس های مکرر بالاخره جواب دادند گفتم آقای دکتر محمد صادقی قرار بود بعد از یک هفته جواب ما رو بدین گفت گرفتار بودم هفته دیگه یه سر بزنین تهران گفتیم چشم شما کار ما رو انجام بدین تا جهنم رو هم واست سینه خیز میایم رفتیم تهران سه روز آزگار پشت درب مجلس آلاف شدیم تا اینکه یه روز دوشنبه ساعت 8 صبح بحمدالله ما رو راه دادن داخل باور کنین تا 10 شب ما رو آلاف پشت درب هیات ریسه نگه داشت آدمهای زیادی ميومدن دفترش و ساعتها وقت واسشون صرف میکرد که پیش خودم گفتم کاشکی منم یه پست و منصب داشتم تا آقا اينهمه الافم نکنه بالاخره ساعت 10 میخواست بره خونه یادش رفته بود که ما هم آدمیم و منتظرش هستیم گفت آه شما اینجایین بیاین سوار ماشین بشین تو راه واسم تعریف میکرد ببین این آقایونی که امروز اومدن دفتر من معاون وزیر و مدیر کل و ...... بودن به نظر شما من بیام کازرون وقتم رو به بطالت بگذرونم بهتره یا با آینها کارها رو پیش ببرم
مردم یه نماینده ای همچون ... حقشونه نه منی که اينهمه اعتبار علمی و سیاسی بین تمام مقامات کشور دارم و روز و شب دفترم تو هیات رییسه محل تردد مقامات است ...
خلاصه داشت پیاده میشد و گفت شما کارت چی بود گفتم بیکارم دنبال شغل هستم گفت که برو کازرون پیش نامجو ریس دفترم اسمت رو بنویس خداحافظ شما
من بدبخت هم هاج و واج سیخ شدم که آخه پس چرا اينهمه راه رو گفتی بیام تهران و 4 شبانه روز من رو تو تهران آلاف کردی و آخرش هم اینجوری بشه
به هر حال ما برگشتیم و اومدیم کازرون بعد از یه. هفته چرخیدن تو کازرون ریس دفترش رو پیدا کردیم گفتیم رفتیم پیش دکتر ما رو حواله کرد به شما گفت مدارکتان رو بیار و میذارمت تو لیست ما هم پوشه را دادیم تحویل یک سال گذشت و ما همچنان منتظر آقایون بودم تا اینکه یه روز دکتر محمد صادقی رو تو نماز جمعه کازرون دیدیم گفتم یکسال گذشته و خبری نشد گفت هفته دیگه با اشکان هماهنگ کن بیا تهران ما هم هماهنگ کردیم با اشکان و رفتیم تهران دوباره 3 روز آلاف شدیم تا آقا را زیارت کردیم یه نامه از سربرگها بهم داد گفت برو پیش مدیر پارس جنوبی
ما هم شاد و خندون خودمون رو دیگه کارمند نفت میدونستیم
رفتیم دفتر مدیر پارس جنوبی آقای نصوری
ریس دفترش گفت نمیتوانی ببینیش مشکلت چیه نامه شاهین محمد صادقی رو بهش دادم گفت هفته ای ده تا از این نامه ها آقای محمد صادقی مینویسه واسه مهندس و بعید میدانم چیزی از توش دربیاد
شماره دفترش رو داد و گفت یک هفته دیگه تماس بگیر یه هفته بعد تماس گرفتیم و گفتند که مهندس رو نامه نوشته بایگانی شود.
به محمد صادقی زنگ زدم گفتم اینجوری شد یه کاری واسم کنین گفت ببخشید آقای محترم من که بیکار نیست هر روز دربست در خدمت شما باشم و ما هم با بغض گفتیم خداحافظ.
من نميدونم این آقا مردم رو چی فرض کرده که خیلی راحت با ... از نردبان ما بدبخت بیچاره ها بالا میره و بعدش دیگه پشت سرش رو هم نیگا نمیکنه تا 8 ماه قبل از انتخابات که خودش رو نوکر و خادم مردم میدونه متاسفم واسش و امیدوارم بیاد تو انتخابات تا حالیش کنم من بیکارم یا شما که 20 ساله این مردم رو سر کار گذاشتی و خون به دلشون کردی آقای محترم
ایشان خودش در برابر مقامات کشور بسیار ... و ... برخورد میکرد و شیفته آدمهای ... هست